توجیهات اهل تسنن در مورد جریان قرطاس، قسمت اول
کد مطلب:349 تاریخ انتشار:03 شهریور 1404 - 15:59 تعداد بازدید514
مقالات » توحید
توجیهات اهل تسنن در مورد جریان قرطاس، قسمت اول

 

توجیهات علمای اهل تسنن در مورد جریان قرطاس و دفاع از عمر بن خطاب

قسمت اول:

 

یکی از مهم ترین وقایع دوران صدر اسلام و به تصریح ابن عباس در روایات صحیح بخاری و مسلم بزرگترین مصیبت در اسلام جریان قرطاس می باشد.

جریانی که پیامبر(ص) در آخرین لحظات عمر خویش به صحابه دستور داد که کاغذ و قلمی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم تا هرگز گمراه نشوید و عمر بن خطاب  با مخالفت خویش و ادعای دیوانگی و غلبه بیماری بر پیامبر(ص) مانع آن شد و در روایت صحیح دیگر  به دلیل همین تهمت به حضرت مکتوب پیامبر(ص) را به سمتی پرتاب کرد.

 

نکته جالب توجه در این بحث توجیهات علمای اهل تسنن و دفاع سرسختانه از این فحاشی عمر بن خطاب به پیامبر(ص) می باشد که خود این توجیهات بهترین دلیل ما بر این نکته و مطلب است که این افراد بین پیامبر(ص) و عمر بن خطاب، خلیفه دوم را انتخاب کرده و برای دفاع از عمر حاضرند دهها توهین و اهانت دیگر به حضرت را وارد کنند لذا ما در چندین مقاله این مطالب و موارد را برای شما مخاطب گرامی بیان خواهیم داشت

 

نظر نووی شارح صحیح مسلم در دفاع از عمر بن خطاب

 

 نووی یکی از بزرگترین علمای اهل تسنن و شارح صحیح مسلم در ذیل این روایت و جریان چنین می نویسد:

 

وَأَمَّا كَلَامُ عُمَرَ رضي الله عنه فَقَدِ اتَّفَقَ الْعُلَمَاءُ الْمُتَكَلِّمُونَ فِي شَرْحِ الْحَدِيثِ عَلَى أَنَّهُ مِنْ دَلَائِلِ فِقْهِ عُمَرَ وَفَضَائِلِهِ وَدَقِيقِ نَظَرِهِ لِأَنَّهُ خَشِيَ أَنْ يَكْتُبَ صلى الله عليه وسلم أُمُورًا رُبَّمَا عَجَزُوا عَنْهَا وَاسْتَحَقُّوا الْعُقُوبَةَ عَلَيْهَا لِأَنَّهَا مَنْصُوصَةٌ لَا مَجَالَ لِلِاجْتِهَادِ فِيهَا فَقَالَ عُمَرُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ لِقَوْلِهِ تَعَالَى مَا فَرَّطْنَا في الكتاب من شيء وقوله اليوم أكملت لكم دينكم فَعَلِمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَكْمَلَ دِينَهُ فَأَمِنَ الضَّلَالَ عَلَى الْأُمَّةِ وَأَرَادَ التَّرْفِيهَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَكَانَ عُمَرُ أفقه من بن عَبَّاسٍ وَمُوَافِقِيهِ...

وَرَأَى عُمَرُ الِاقْتِصَارَ عَلَى مَا سَبَقَ بَيَانُهُ إِيَّاهُ نَصًّا أَوْ دلالة تخفيفا عليه ولئلا ينسد بَابُ الِاجْتِهَادِ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ وَالِاسْتِنْبَاطِ وَإِلْحَاقِ الْفُرُوعِ بِالْأُصُولِ وَقَدْ كَانَ سَبَقَ قَوْلُهُ صلى الله عليه وسلم إِذَا اجْتَهَدَ الْحَاكِمُ فَأَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ وَإِذَا اجْتَهَدَ فَأَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ وَهَذَا دَلِيلٌ عَلَى أَنَّهُ وَكَّلَ بَعْضَ الْأَحْكَامِ إِلَى اجْتِهَادِ الْعُلَمَاءِ وَجَعَلَ لَهُمُ الْأَجْرَ عَلَى الِاجْتِهَادِ فَرَأَى عُمَرُ الصَّوَابَ تَرْكُهُمْ عَلَى هَذِهِ الْجُمْلَةِ لِمَا فِيهِ مِنْ فَضِيلَةِ الْعُلَمَاءِ بِالِاجْتِهَادِ مَعَ التَّخْفِيفِ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم

 

اما سخن عمر علماي متکلم در شرح حديث اتفاق نظر دارند که اين سخن از دلائل فهم عمر و فضائل و دقت نظر او است چون او مي ترسيد رسول الله مسائلي بنويسد که از انجام آن ناتوان باشند و مستحق عذاب گردند چون نص مي باشد و جايي براي اجتهاد باقي نمي ماند عمر گفت:کتاب خدا براي ما کافي است به خاطر سخن خداي متعال(در کتاب از هيچ چيز فرو گذار نکرديم) و سخن او(امروز دين شما را کامل کردم) عمر فهميد که دين خدا کامل شده است و مردم ديگر گمراه نمي شوند و مي خواست رسول خدا راحت باشد پس عمر از ابن عباس و هم نظران او فقيه تر است...

عمر صلاح ديد که به آنچه قبلاً، چه به صراحت و چه به تلويح، توضيح داده بود، اکتفا کند تا کارها برايش آسان‌تر شود و از بسته شدن باب اجتهاد به روي اهل علم و استنباط جلوگيري شود و شاخه‌ها به ريشه‌ها متصل گردند.پيامبر(ص) قبلاً فرموده بود: «اگر قاضي اجتهاد کند و آن را درست تشخيص دهد، دو پاداش دارد و اگر اجتهاد کند و آن را اشتباه تشخيص دهد، يک پاداش دارد.» اين خود دليلي است بر اينکه او برخي از احکام را به تلاش علما واگذار کرده و آنها را به خاطر تلاششان پاداش داده است. عمر صلاح ديد که آنها را به همين حال رها کند، زيرا اين احکام حاوي فضيلت علما در تلاششان بود و در عين حال کار را براي پيامبر صلي الله عليه و آله آسان‌تر مي‌کرد...

 

شرح النووي على صحيح مسلم  ج 11   ص 90 صحيح مسلم بشرح النووي ، اسم المؤلف:  أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392 ، الطبعة : الطبعة الثانية

 

 

نتیجه سخن نووی

 

درخواست و عمل رسول خدا(ص) به امر خدا و الهی بود

خداوند و پیامبر(ص) بر خلاف عمر نفهمیده بودند که دین کامل شده است و به دنبال نوشتن و مکتوب کردن امر الهی بودند

خداوند و پیامبر(ص) بر خلاف عمر نفهمیده بودند که این امر آنان در توان امت و صحابه نیست

فهم و مخالفت عمر با خدا و پیامبر(ص)  نشان دهنده فضیلت و دقت نظر او می باشد

دستور رسول خدا(ص) در توان امت نبود و صحابه و از جمله خود عمر بن خطاب نمی توانستند به آن عمل کنند

در صورت مکتوب شدن امر پیامبر(ص) هر کس به آن عمل نمی کرد کافر می شد

از آنجای که دستور و امر پیامبر(ص) نص الهی و از جانب خداوند بود و اجتهاد مقابل نص باطل است لذا عمر بن خطاب دلش به حال امت سوخت  و با پیامبر(ص) مخالفت کرد تا باب اجتهاد بسته نشود

 

سوالات ما:

 

طبق سخنان و توجیهات نووی سوالاتی برای ما پیش آمده است که دوست داریم مخالفین به این سوالات پاسخ دهند

چگونه خداوند به پیامبر(ص) دستور به مکتوب کردن امری را می نماید در حالی که نمی داند دین کامل شده است و نیازی به تکرار سخن نیست، آیا شما هم به مانند نووی معتقد به جهل و اشتباه خداوند هستید و اعتقاد دارید عمر بن خطاب از خداوند بهتر می فهمید؟

 

چگونه پیامبر(ص) دستور به مکتوب کردن امری را می نماید در حالی که نمی داند دین کامل شده است و نیازی به تکرار سخن نیست، آیا شما هم به مانند نووی معتقد به جهل و اشتباه پیامبر(ص) هستید و اعتقاد دارید عمر بن خطاب از ایشان بهتر می فهمید؟

 

چگونه است که عمر بن خطاب فهمید این امر خدا و پیامبر(ص) در توان صحابه و امت نیست ولی خود خداوند و حضرت این را نفهمیدند؟

 

اگر مخالفت با امر و دستور خدا و پیامبر(ص) کفر است، آیا خود فعل عمربن خطاب و مخالفت با امر حضرت  و چلوگیری از آوردن کاغذ و قلم کفر نیست؟

 

آیا عمل به دستورات خدا و پیامبر(ص) ما را به هدایت می رساند یا اجتهاد علما؟ اگر پاسخ شما دستور خداوند و پیامبر(ص) چه لزومی دارد که ما طببق عقیده عمر بن خطاب امر خدا و پیامبر(ص) را کنار بگذاریم و با آن مخالفت کنیم تا به اجتهاد علما عمل کنیم؟ آیا این سخن مصداق کفر نیست؟

ادامه دارد...

 

خادم کوچک اهل بیت

علی شریفی

 

 


Share
1 | عبدالله | Najaf | ١٦:٢٤ - ٠٤ شهریور ١٤٠٤ |
سلام علیکم

متن منبع استدلال من

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلائل النبوة للبيهقي محققا
المجلد السابع
باب ما جاء في همه بأن يكتب لأصحابه كتابا حين اشتد به الوجع يوم الخميس، ثم بدا له اعتمادا على ما وعده الله - تعالى - من حفظ دينه، وإظهار أمره [صلى الله عليه وسلم]
ج7 صفحة -184

فاختلف أهل البيت، واختصموا،
فمنهم من يقول: قربوا يكتب لكم رسول الله صلى الله عليه وسلم،

ومنهم من يقول ما قال عمر.

فلما أكثروا اللغو والاختلاف عند رسول الله صلى الله عليه وسلم، قال النبي صلى الله عليه وسلم: قوموا.
قال عبد الله: فكان ابن عباس يقول: إن الرزية، كل الرزية ما حال بين رسول الله صلى الله عليه وسلم، وبين أن يكتب لهم ذلك الكتاب لاختلافهم، ولغطهم.


رواه البخاري في الصحيح.
عن علي بن المديني، وغيره، ورواه مسلم، عن محمد بن رافع وغيره. عن عبد الرزاق [ (9) ] .


???????? وإنما قصد عمر بن الخطاب (رضي الله عنه) بما قال ( التخفيف على رسول الله صلى الله عليه وسلم حين رآه، قد غلب عليه الوجع،)

????????» ولو كان ما يريد النبي صلى الله عليه وسلم أن يكتب لهم، شيئا مفروضا، لا يستغنون عنه.

• لم يتركه باختلافهم ولغطهم
- لقول الله عز وجل «بلغ ما أنزل إليك من ربك»
كما لم يترك تبليغ غيره بمخالفة من خالفه، ومعاداة من عاداه،

وإنما أراد ما حكى سفيان بن عيينة عن أهل العلم قبله، أن يكتب استخلاف أبي بكر.
ثم ترك كتبته اعتمادا على ما علم من تقدير الله تعالى، ذلك كما هم به في ابتداء مرضه حين قال: وا رأساه، ثم بدا له أن لا يكتب، وقال: يأبى الله والمؤمنون إلا أبا بكر، ثم نبه أمته على خلافته، باستخلافه إياه في الصلاة حين عجز عن حضورها، ......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

و
شرح النووي على مسلم
(كتاب الوصية قال الأزهري هي مشتقة من وصيت الشيء
(باب ترك الوصية لمن ليس له شئ يوصي فيه قوله (عن
ج11 صفحة -90

.... فقيل أراد أن ينص على الخلافة في إنسان معين
لئلا يقع نزاع وفتن وقيل أراد كتابا يبين فيه مهمات الأحكام ملخصة ليرتفع النزاع فيها ويحصل الاتفاق على المنصوص عليه

- ???????? وكان النبي صلى الله عليه وسلم هم بالكتاب حين ظهر له أنه مصلحة أو أوحي إليه بذلك ثم ظهر أن المصلحة تركه أو أوحي إليه بذلك ونسخ ذلك الأمر الأول


وأما كلام عمر رضي الله عنه فقد اتفق العلماء المتكلمون في شرح الحديث
على أنه من دلائل فقه عمر وفضائله ودقيق نظره لأنه خشي أن يكتب صلى الله عليه وسلم
???????? ( أمورا ربما عجزوا عنها واستحقوا العقوبة عليها لأنها منصوصة)

لا مجال للاجتهاد فيها فقال عمر حسبنا كتاب الله لقوله تعالى ما فرطنا في الكتاب من شيء وقوله اليوم أكملت لكم دينكم فعلم أن الله تعالى أكمل دينه فأمن الضلال على الأمة وأراد الترفيه على رسول الله صلى الله عليه وسلم فكان عمر أفقه من بن عباس وموافقيه

????????» قال الإمام الحافظ أبو بكر البيهقي في أواخر كتابه دلائل النبوة إنما قصد عمر التخفيف على رسول الله صلى الله عليه وسلم حين غلبه الوجع ولو كان مراده صلى الله عليه وسلم أن يكتب مالا يستغنون عنه لم يتركه لاختلافهم ولا لغيره لقوله تعالى بلغ ما أنزل إليك كما لم يترك تبليغ غير ذلك لمخالفة من خالفه ومعاداة من عاداه

????????( وكما أمر في ذلك الحال بإخراج اليهود من جزيرة العرب وغير ذلك مما ذكره في الحديث.
قال البيهقي وقد حكى سفيان بن عيينة عن أهل العلم قبله أنه صلى الله عليه وسلم أراد أن يكتب استخلاف أبي بكر رضي الله عنه ثم ترك ذلك اعتمادا على ما علمه من تقدير الله.....

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نکات قائل دقت:
✓☆ بحث اولیه:
آیا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، از نهایت عقل برخوردار است؟؟؟.
آیا کلامش در کل اوامرش از جانب خداست؟؟
آیا در کل حال از همه اعلم و اعقل و ابصر و احکم و اصلح و اصوب و اتقن و اصدق و دلسوز تر است؟؟.
آیا اگر دو گروه مخالف باشد، و رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم جانب یکی شان، رشد و هدایت با کدام گروه خواهد بود.؟؟ ـــ

اگر عقیده شما در کل این 4 سوال بلی باشد،
یعنی: پیامبر اکرم، عقل کل است و از نهایت عقل برخور دار است
و پیامبر اکرم، کل امرش وحی است و از نزد خودش نیست.
و پیامبر اکرم، از همه فقیه تر و حکیم تر و بیناتر به مصالح و مفاسد است و هرگز خطا نمیکند در شریعت خداوند.
و پیامبر اکرم، همه وقت و همیشه معصوم و مصون از خطاست و با گروه حق است
و پیامبر اکرم، از همه خلق، به ما دلسوز تر است.


✓☆ بحث ثانویه:
????????» استقلالا کسی غیر از خداوند متعال از علم غیب خبر ندارد
✓» پس جناب عمر از قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هرگز خبر نداشت که حضرت علیه السلام چه قصد داشت.
........ مگر نمی دانست که شاید پیامبر اکرم که صادق ترین مردم است، راست گفته باشد، هنگامی که فرمود: این نوشته تنها و تنها بیمه و باعث حفظ امت است و بسبب آن هرگز گمراه نشوند امت و اختلاف نکنند.


✓» و عمر طبق قرائن و ظنون که داشت علیه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم برخاست، و کوشش کرد پیامبر اکرم را منع کند از ابلاغ آن.


????????» و اما آن وصیت نامه چی بوده؟؟
-»» بین مسلمانان اتفاق است که آن مکتوب شده بعد از بیرون انداختن عمر و اطرافیانش.
ولی در این که چی بوده اختلافات شده
اهل سنت اتفاق دارند که آن 3 امر بوده:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم :
۱????????» أخرجوا المشركين من جزيرة العرب،
۲????????» وأجيزوا الوفد بنحو ما كنت أجيزهم

........(قال الشيخ أحمد شاكر رحمه الله: والوصية الثالثة التي سكت عنها سعيد بن جبير،
۱» ???????? إما الوصية بالقرآن،
۲» ???????? وإما تجهيز جيش أسامة،
۳» ????????وإما قوله: "لا تتخذوا قبري وثنا"،
۴» ????????وإما قوله:"الصلاة وما ملكت أيمانكم"
فقد أوصى بذلك كله في أحاديث صحيحة. انظر "فتح الباري" 8/135.

و وقت این سه امر را ببینید، آیا این اوامر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم از جانب خداست، یا از جانب خودش؟؟
اگر از جانب خداست پس باید رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ابلاغ میکرد چه همانجا و چه بعدا

واگر از جانب خودش بود و عمر بر حق میبود، دیگر بیانش واجب و لازم نبود،
حال که بیان کرده و باید بیان مینمود.
پس بالاتفاق مسلمین عمر خطا کرده و در مخالفت رسول الله جرئت کرده و دشمنی با نص منصب رسالت الهی داشته.

✓✓✓✓
پس بیهقی گفت: اگر آن امر خدا میبود، بر پیامبر اکرم واجب بود بیان کند و مخالفت چند نفر. و عداوت چند احمق و منافق، باعث ترک ابلاغ امر خدای نمیبود و بر سول الله واجب بود ابلاغ کند

اما اگر دیدی که پیامبر اکرم ترک کردند ابلاغ را، دلالت دارد که عمر بر خق بوده و مصلحت الهوی نداشته آن اوامر


پس ما وجدانا دیدیم که آن ابلاغ شده
پس ثابت شد، که آن واجب الابلاغ بود و مصالح الهوی در پی داشته و از وحی الله متعال بوده
و عمر و اطرافیانش در مخالفت رسول الله و عداوت خداوند در نزول وحی و ابلاغ رسالت شده

پس اعتراف میکنند اهل سنت، عداوت عمر را با خداوند و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم.


لطفاً لطفاً لطفاً دقت کنید

پاسخ نظر:
خوشحال میشیم در لایو ها و تماس های تلفنی حضور پیدا کنید دوست عزیز
   
نظر شما