اعتراف شاه ولي الله دهلوي به مخالفت حضرت زهرا(س) و اميرالمومنين(ع) با خلافت ابوبکر و تهديد به آتش زدن خانه حضرت توسط عمر بن خطاب
به اعتراف بزرگان و علماي اهل تسنن مهم ترين موضوع اختلافي بين امت اسلامي مسئله خلافت و رهبري بعد از رسول خدا(ص) مي باشد و اين اختلاف تا جاي پيش رفت که در هيچ موضوع اختلافي به مانند موضوع خلافت و رهبري در امت اسلامي شمشير کشيده نشده است.
شيعه معتقد است که بنا بر نصوص صحيح و قطعي در منابع خود اهل تسنن خلافت و رهبري بعد از پيامبر(ص) مختص به اميرالمومنين(ع) و فرزندان ايشان مي باشد و ابوبکر و عمر غاصب اين حق و اين امر بوده اند فلذا اميرالمومنين(ع) و حضرت زهرا(س) خلافت ابوبکر را مشروع ندانسته و با آن به مخالفت برخواستند که به واسطه اين مسئله درگيري بين جريان سقيفه به رهبري ابوبکر و عمر با خاندان وحي و نبوت اتفاق افتاد که در اين واقعه حضرت زهرا(س) به شهادت رسيدند.
شيعه براي اين ادعاي خويش مستندات بسيار زيادي از منابع خود اهل تسنن دارد که در اين مقاله يکي از اين مدارک را ارائه خواهيم کرد.
يکي از علماي مطرح اهل تسنن که اتفاقا عناد بسيار زيادي با شيعه دارد شاه ولي الله دهلوي مي باشد، وي در کتب مختلف خويش به دنبال اثبات خلافت ابوبکر و عمر و رد عقائد شيعه مي باشد که يکي از اين کتب کتاب ازالة الخفاء عن خلافة خلفاء مي باشد.
وي در اين کتاب و در موضوع مورد نظر مطالبي را اذعان مي کند که اين مطالب اثبات عقائد شيعه و سخنان ما در موضوع مورد نظر مي باشد،چنانچه وي در موضوع اختلافات و درگيري هاي بين اهلبيت و ابوبکر در بعد از شهادت پيامبر(ص) چنين تصريح مي کند
در همين ايام مشکلي ديگر که فوق جميع مشکلات توان شمرد پيش آمد و آن اين بود که زبير و جمعي از بني هاشم در خانه حضرت فاطمه جمع شده در باب نقض خلافت مشورت ها بکار مي بردند، حضرت شيخين آن را به تدبيري که بايستي بر هم زدند و تدارک ملالي که بر مزاج حضرت مرتضي عارض شده بود به حسن ملاطفت فرمودند...
در اينجا چند روايت بنويسم تا قضيه منقح گردد..
( در ادامه اين بحث جناب دهلوي به همان روايت ابن ابي شيبه که عمر بن خطاب حضرت زهرا(س) را تهديد کرد به آتش زدن خانه استناد مي کند و چنين مي گويد)
حدثنا محمد بن بِشْرٍ نا عُبيد الله بن عمر حدثنا زيد بن أسلَم عن أبيه أسلم أَنَّهُ حِينَ بُويِعَ لأِبِي بَكْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) كَانَ عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ يَدْخُلان عَلى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَيُشَاوِرُونَهَا وَيَرْتَجِعُونَ في أَمرِهِمْ ، فَلَمَّا بَلَغَ ذالِكَ عُمَرُ بنُ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلى فَاطِمَةَ ، فَقَالَ : يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مَا مِنَ الْخَلْقِ أَحَدٌ أَحَبُّ إِلَينا مِنْ أَبِيكِ ، وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبُّ إِلَيْنَا بَعْدَ أَبِيكِ مِنْكِ ، وَايْمُ اللَّهِ مَا ذَاكَ بِمَانِعِيَّ إِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَكِ أَنْ آمُرَ بِهِمْ أَنْ يُحْرَقَ عَليْهِمُ الْبَيتُ ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا فَقَالَتْ : تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِي وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَيَحْرِقَنَّ عَلَيكُمُ الْبَيْتَ ، وَايْمُ اللَّهِ لَيُمْضِيَنَّ مَا حَلَفَ عَلَيْهِ فَانْصَرِفُوا رَاشِدِينَ ، فِرُّوا رَأْيَكُمْ وَلاَ تَرْجِعُوا إِلَيَّ ، فَانْصَرَفُوا عَنْهَا وَلَمْ يَرْجِعُوا إِلَيْهَا حَتَّى بَايَعُوا لأَبِي بَكْرٍ .
« هنگامى كه مردم با ابو بكر بيعت كردند ، على و زبير در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره پرداخته بودند ، اين خبر به عمر بن خطاب رسيد . او به خانه فاطمه آمد ، و گفت : اى دختر رسول خدا ! محبوب ترين فرد نزد ما پدر تو است و بعد از او خودت !!! ولى سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست كه اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند .
اين جمله را گفت و بيرون رفت ، وقتى على (عليه السلام) و زبير به خانه بازگشتند ، دخت گرامى پيامبر به على (عليهم السلام) و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود ، خانه را بر شماها بسوزاند ، به خدا سوگند! آنچه را كه قسم خورده است انجام مى دهد...
ازالة الخفاء عن خلافة خلفاء ج3 ص72
جناب دهلوي نه تنها به اين روايت استناد مي کند بلکه در همين کتاب و در جلد بعدي قبل از نقل روايت تصريح به صحت روايت نموده و چنين مي گويد:
عن اسلم باسناد صحيح علي شرط شيخين أَنَّهُ حِينَ بُويِعَ لأِبِي بَكْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) كَانَ عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ يَدْخُلان عَلى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَيُشَاوِرُونَهَا وَيَرْتَجِعُونَ في أَمرِهِمْ...
ازالة الخفاء عن خلافة خلفاء ج4 ص98
نتيجه بحث
از اين سخن دهلوي چند موضوع ثابت مي گردد
نکته مهم:
دهلوي مدعي مي شود که اين عمل ابوبکر و عمر يک امر واجبي بوده است که انجام دادند و اين رفتار با حسن لطافت بوده است.
به راستي اگر حسن لطافت يعني تهديد به آتش زدن و کشتن پس اگر قرار بود با خشونت رفتار کنند چه مي گفتند و چه مي کردند؟
قضاوت با شما
خادم کوچک اهلبيت
علي شريفي