استمداد و فيض قبور از منظر علماي احناف ايران و مکتب ديوبند شاه عبدالحق دهلوي
کد مطلب:137 تاریخ انتشار:23 دي 1402 - 16:56 تعداد بازدید51
مقالات » توسل
استمداد و فيض قبور از منظر علماي احناف ايران و مکتب ديوبند شاه عبدالحق دهلوي

 

جائگاه دارالعلوم ديوبند

دارالعلوم ديوبند، مدرسه‌اي است  كه در ميان تمامي مدارس ديني، از اهميت زيادي برخوردار است. و اعتبار زيادي نزد اهل سنت دارد.

از بزرگان اين دارالعلوم ميتوان به افرادي همچون شيخ الهند محمود الحسن ديوبندي، مفتي كفايت الله دهلوي، شيخ العرب و العجم حسين احمد مدني، و حكيم الامت اشرف‌علي تهانوي و شاه عبدالقادر رائپوري، و مولوي الياس كاندهلوي، انورشاه كشميري، احمد علي لاهوري، سيد سليمان ندوي. اشاره داشت که در علوم و فنون مختلفي من جمله تفسير و عرفان و خطابه، جزو بزرگان مکتب اهل سنت مي باشند.

در مورد جائگاه اين مدرسه هم ميتوان گفت که تمام بزرگان احناف و علماء اهل سنت در ايران، بزرگ شده فرهنگ ديوبند مي باشند.

جائگاه ديوبند و علماي آن از نظر  مولوي عبدالحميد:

مولوي عبدالحميد در تقريظ به کتاب انديشه و شيوه عملي علماي ديوبند در مورد جائگاه مکتب ديوبند چنين مي نويسد:

((بزرگان ديوبند در مبارزه با ظلم واستعمار، رهبان ليل و فرسان نهار بودند. منهج علماي ديوبند بر اعتدال و ميانه‌روي و دوري از افراط و تفريط قرار دارد. آنان در تزکيه و تصوف، تقليد و اجتهاد و مواضع سياسي، معتدلانه رفتار کرده‌اند؛ چهره تصوف را از خرافات و بدعت‌ها پاک کردند، براي ائمة مجتهدين حرمت خاصي قايل هستند، گرچه در مجموع از امام ابوحنيفه رحمه‌الله تقليد مي‌کنند، اما در بسياري از مسائل فقهي صاحب‌نظرند و قول هر مصنف و محقق را چشم‌بسته و بدون دليل نمي‌پذيرند. همچنين در جامعه، از مسائل اجتماعي و سياسي کناره‌گيري نمي‌کنند و در عين حال مواظب هستند دين را سياسي نكنند؛ به عبارت ديگر آنان سياست را از دين جدا نمي‌دانند، اما معتقدند که سياست بايد ديني شود نه اين‌که دين سياسي گردد

روش معتدلانه علماي ديوبند به طور روشن براي دوستداران اسلام در اين شرائط تبيين شود تا جويندگان حق و واقعيت با تاسي به آنان راه حق را ادامه دهند...گفتني است هدف از نشر اين اثر آشنايي با طرز تفکر روش و مسير فکري مجدد بزرگ حضرت مولانا عبدالعزيز و تمامي علماي ديوبند است در واقع تفکر علمي و عملي  زاهدان نيز همين است به تعبير ديگر ميتوان گفت اين اثر معرف تفکر و انديشه ديني فرزندان دار العلوم زاهدان است کوتاه سخن اينکه انديشه ديني علماي ديوبند در مسائل اجتهادي عمل کردن به فقه حنفي است))

انديشه ديني و شيوه عملي علماي ديوبند مولوي قاري محمد طيب ترجمه مولوي نجم الدين محمد درکاني صفحه 10

 

 

 

 

آنچه که در کلام عبدالحميد مهم مي باشد اين است که وي تصريح مي کند تفکر علمي و عملي و انديشه ديني آنها، همان روش و مسلک ديوبند مي باشد که بر اساس فقه حنفي پايه گذاري شده است.

مولوي عبدالرحمن چابهاري:ديوبند الازهر آسيا است

يکي ديگر از بزرگان و علماء اهل سنت که در معرفي ديوبند قلم زده است مولوي عبدالرحمن چابهاري مي باشد که در مورد دارالعلوم ديوبند چنين مي نويسد:

((شيوه ديني و ملي اين موسسه مذهبي به تدريج آوازه اي يافت و در رديف بزرگترين مدارس مذهبي عربي آسيا جاي گرفت و دانشجويان از همه کشور هاي اسلامي بدانجا سفر کردندو حتي کساني آن را ازهر آسيا نام نهادند))

اعتدال در مسلک ديوبند مولوي عبدالرحمن چابهاري  صفحه34

 

 

طبق سخن وي، دردنياي اسلام دو دانشگاه معتبر اسلامي وجود دارد که اين دو دانشگاه افتخار اهل سنت مي باشد و اين دو دانشگاه، الازهر مصر و ديوبند هند مي باشد.

مولوي عبيدالله صاحب جانشين مولوي محمد عمر سربازي:کوچکترين خدشه اي به ديوبند وارد نيست

يکي ديگر از بزرگان اهل سنت مولوي عبيدالله صاحب جانشين مولوي محمد عمر سربازي مي باشد که در بحث جايگاه دارالعلوم چنين گفته است:

 

((علماي ديوبند همه مسلک در سلک فقهي امام اعظم حضرت ابوحنيفه نعمان بن ثابت بودند و در اين سلک چنان مسلم بودند که کسي نتوانسته کوچک ترين خدشه اي در اين خصوصيت بر شخصيت آنان ثابت کند مدارس علماي ديوبند و تاليفات و شاگردان ايشان همه نماينگر همين وجهه آنان هستند حال اگر کسي بيايد و براي يک سري افعال و عقايد خويش که نه در قرآن کريم و نه در سنت مطهره و نه در متون فقه و فتاواي معتبر اثري از آن ها نيست اين بزرگان دين را وهابي به معناي که در مورد نظر خودش است بگويد،حسابش جداست و دنيا مي داند که بزرگ ترين و کار آمدترين دفاع ها را از سنت رسول الله صلي الله عليه و سلم صلي الله عليه و سلم و فقه حنفي را در برابر غيرمقلدين و وهابيون همين ديوبندي ها کرده اند))

مسائل مهم اعتقادي و فقهي از ديدگاه اهل سنت آخوند حافظ يلمه صفحه8

 

 

پس با توجه به اين نکات مطرح شده خواننده گرامي بايد بداند که اگر ما در اين بخش، مطلبي از علماي ديوبند بيان کرديم به اين معنا مي باشد که اين عقيده احناف ايران مي باشد زيرا عقيده آنان همان عقيده علماي مکتب ديوبند است.

مفتي شاه عبدالحق دهلوي بخاري

يکي از علماي بزرگ احناف ديوبند ، عبدالحق بن سيف بن الدين بن سعد الله ترک بخاري دهلوي است که نزد اهل سنت ملقب به شاه عبدالحق دهلوي بخاري مي باشد. تولد وي در دهلي به سال 958 ه ق مي باشد، شاه عبدالحق دهلوي بخاري جزو افرادي است که تاليفات بسياري داشته است چنانچه تعداد آثار وي متجاوز از صد اثر و جلد است، او علاوه بر تخصص در علوم ديني اهل سنت، اهل شعر و شاعري نيز بوده است.

شاه عبدالحق دهلوي بخاري در بحث رسيدن فيض از قبور بزرگان و اولياء الي الله قلم زده و مطالبي را در باور اهل سنت نوشته است.

وي در اين مطلب ثابت مي نمايد که فيض قبور يعني استمداد از ارواح اولياء خدا در عالم برزخ  و اين امر ثابت است، زيرا قدرت روحي اولياء خدا بعد از وفات از بين نمي رود و اين عقيده اهلسنت مي باشد که از احاديث صحيح و اجماع علماي خودشان ثابت است، وي در آخر کلام خويش تصريح ميکند که از قبور اولياء خدا کرامت  و تصرفات ديده شده است و حتي قدرت اين تصرفات قوي تر اززمان حيات دنيوي ايشان بوده است.

 

((استمداد از قبور

«تصرف بعضي اوليا در عالم برزخ دايم و باقي است و توسل و استمداد به ارواح مقدسه ايشان ثابت و مؤثر.» و امام حجة الاسلام محمد غزالي مي گويد که: «هر که در حيات وي به وي توسل و تبرک جويند، بعد از موتش نيز توان جست.» و اين سخن موافق دليل است؛ چه بقاي روح بعد از موت به دلالت احاديث و اجماع علما ثابت است و متصرف در حيات و بعد از ممات روح است، نه بدن و متصرف حقيقي حق تعالين است و ولايت عبارت از: فنا في الله و بقا بدوست، و اين نسبت بعد از موت اتم و اکمل است و نزد ارباب کشف و تحقيق مقابله روح زائر به ارواح مزور موجب انعکاس اشعه لمعات انوار و اسرار شود در رنگ مقابله مرآت به

مرات و اوليا را ابدان مکتسبه مثاليه نيز بود که بدان ظهور نمايند و امداد و ارشاد طالبان کنند و منکران را دليل و برهان بر انکار آن نيست. يکي از مشايخ گفته است که: چهار کس از اوليا را ديدم که در قبر خود تصرف مي کنند؛ مثل تصرف ايشان در حالت حيات يا بيشتر؛ از آن جمله شيخ معروف کرخي و شيخ عبدالقادر جيلاني و دو نفر ديگر را از اوليا نيز شمرده ))

تکميل الايمان شاه عبدالحق دهلوي ميرايش و تصحيح محمد عظيم حسين بر صفحه 118

 

در ذيل سخنان شاه عبدالحق دهلوي محمد عظيم حسين بر از اساتيد مدرسه ديني گشت مطالبي را در پاورقي نوشته است که بيان آن خالي از لطف نيست.

وي در ذيل بحث تقسيم بندي استمداد و فيض قبور  صحيح در نزد اهلسنت و جدا کردن آن از ديگر موارد شرک آلود و باطل چنين نوشته است.

((استمداد از مخلوق و اين که مطلقاً مرده باشد يا زنده پنچ صورت دارد:

1-اينکه استعانت و استمداد کدام مخلوقي را به اين اعتقاد ميکند که مخلوق مستمدمنه را به علم و قدرت خود مستقل داند. در اين صورت کفر و شرک صحيح است

2- اينکه مستمدمنه را صاحب علم و قدرت غير مستقل مي داند، ولي همان علم و قدرت او به دليل شرعي ثابت نباشد، اين صورت هم معصيت کبيره است

3-اين که مستمدمنه را صاحب علم و قدرت غير مستقل مي داند و آن علم و قدرت او به دليل صحيح ثابت است، اين صورت جايز است،مساوي است که مستمد منه زنده باشد يا مرده

4-اين که مستمد منه را صاحب علم و قدرت نمي داند نه مستقل ونه غير مستقل پس اگر طريق استمداد مفيد است،پس جايز است مثل استمداد به آتش و آب و غيره

5-استمداد از ارواح بزرگان اهل کشف از قسم سوم و غير اهل کشف از قسم چهارم است. استمداد از اولياء قبور سه صورت دارد

1-اينکه از همان صاحب قبر به ذات او(يعني مستقلا) استمداد شود، اين نزد تمام فقها شرک و ناروا است

2- اين که گويد: اي فلان از خدا که فلان کار کرا و مقصد کرا برآورده کند اين صورت مبني بر مسئله ي سماع موتي است، پس کساني که سماع موتي را قائل اند، اين را روا مي دارند و نافيان سماع موتي اين را ناروا مي دانند

3- اين که دعا کند که الهي به حرمت فلان مقصود مرا برآور، اين به اتفاق فقها جايز است))

تکميل الايمان شاه عبدالحق دهلوي ميرايش و تصحيح محمد عظيم حسين بر صفحه 118

 

فيض قبور از قبر شريف رسول الله

يکي از تاليفات مهم شاه عبدالحق دهلوي کتاب اشعة اللمعات است که اين کتاب را مولوي عبدالمجيد مرادزهي خاشي ويرايش و تصحيح نموده است.

کتاب اشعة اللمعات شرحي است بر کتاب مشکاة المصابيح که شاه عبدالحق دهلوي در ذيل هر روايت شرح و توضيحي در مورد آن روايت بيان کرده است.

در اين کتاب چند روايت اهل سنت، آمده است که از اين روايات فيض قبور ثابت مي شود و نکته مهم آن اين است که اين عمل به دستور عائشه انجام شده است و اين ثابت مي کند که صحابه اعتقاد به اين امر داشتند که از قبر شريف رسول الله به فيض مي رسند.

دستور عائشه و فيض از قبر شريف رسول الله (ص)

طبق باور اهل سنت، در پي قحطي که در مدينه اتفاق افتاد مردم نزد  عائشه آمدند تا وي براي آنان چاره اي بينديشد و عائشه هم دستور ميدهد مردم تا از سقف قبر شريف رسول الله به سوي آسمان منفذي باز کنند تا آسمان به برکت اين قبر شريف باران و رحمت خود را بر مردم ارزاني بدارد و بعد از اين عمل به قدري باران باريد که تمام حيوانات چاق و فربه شدند و همه مردم از قبر شريف چنين فيضي بردند چنانچه شاه عبدالحق دهلوي روايت را اينگونه بيان و شرح داده است:

(( 5950 وعن أبي الجوزاء ، قال : 0 قُحِطَ أهلُ المدينةِ قَحْطاً شديداً ، فشكَوا إِلى عائشة فقالت : انظروا قبرَ النبي ، فاجعلوا منه كُوىً إِلى السَّماء ، حتى لا يكونَ بينه وبين السَّماء سقف ، ففعلوا ، فمُطِروا مَطَراً حتى نَبَتَ العُشْبُ ، وسمنت الإٍّ بل ، حتى تَفَتَّقَتْ من الشحمِ ، فسمِّي عامَ الفَتْق ) . رواه الدارمي .

ابي الجوزاء گفت: قحط کرده شدند اهل مدينه قحطي سخت. پس شکايت کردند به سوي عائشة تا دعايي کند و علاجي سازد. پس گفت: نگاه کنيد قبر پيغمبر خدا صلي الله عليه وسلم را، پس بگردانيد از قبر شريف منافذ به سوي آسمان، تا آنکه نباشد ميان قبر و ميان آسمان سقف (يعني: برداريد از ميان قبر و آسمان حجاب را) پس کردند ايشان آنچه امر کرد عائشه صديقه: پس باران داده شدند باران دادني بسيار، تا آنکه رويد گياه و فربه شدند شتران تا آنکه بشکافتند شتران از پيه (کنايه از غايت فربهي) پس ناميده شد اين سال را سال فتق.

ابي الجوزاء : به فتح جيم و سکون و او و زاء به مد: تابعي مشهور الحديث است که تابعان از وي روايت ميکنند.

 سبب در رفع حجاب ميان قبر شريف و آسمان آن باشد که اين طلب شفاعت است از قبر شريف، زيرا که در حيات آن حضرت صلي الله عليه وسلم استسقاء مي کردند به ذات شريف و چون ذات شريف وي در پرده شد، امر کرد عائشه که کشف کرده شود قبر شريف تا باران ببارد، گويا استسقاء کردند به قبر و در حقيقت استسقاء استشفاع است به ذات شريف وي و کشف قبر مبالغه است در آن. پس شفاعت جستن عائشه از قبر شريف و قبول افتادن شفاعت و ظهور اثر آن، کرامت است عائشه را و در حقيقت معجزه است آن حضرت صلي الله عليه وسلم را و خود کرامات اولياء همه معجزه است پيغمبر صلي الله عليه وسلم را))

اشعة اللمعات شاه عبدالحق دهلوي بخاري ويرايش تصحيح عبدالمجيد مرادزهي خاشي  جلد 8 صفحه 374

 

 

 

همانگونه که شاه عبدالحق دهلوي نوشته است، در اين روايت خود قبر شريف رسول الله(ص) نقش اساسي دارد و اگر اينگونه نبود معناي نداشت که عائشه دستور بدهد که مردم دريچه اي از سقف قبر را به سوي آسمان باز کنند.

سعيد بن مسيب و رسيدن به فيض قبر شريف رسول الله(ص)

در روايتي ديگري در همين کتاب باز مطلبي بيان مي شود که از آن به فيض رسيدن از قبر شريف رسول الله(ص) ثابت مي گردد

چنانچه در اين روايت چنين آمده است:

(( 5951 - وعن سعيد بن عبد العزيز ، قال : 0 لما كانَ أيام الحرَّة لم يُؤذَّنْ في مسجدِ النبي ثلاثاً ولم يُقَمْ ، ولم يَبْرَحْ سعيد بنُ المسيِّب المسجدَ ، وكان لا يعرف وقت الصلاة إِلا بهمهمةٍ يسمعُها من قبرِ النبي ) . رواه الدارمي .

سعيد بن عبد العزيز گفت: وقتي که بود روز واقعه ي حرة أذان گفته نشد در مسجد آنحضرت صلي الله عليه وسلم، و اقامت گفته نشد و هيچکس به نماز نتوانست آمد و نه در مسجد حاضر شد. و بيرون نرفت سعيد بن المسيب (که از کبار تابعين بود) از مسجد او بود سعيد بن المسيب که نمي شناخت در آمدن وقت نماز را مگر به آواز خفي که مي شنيد آن را از درون حجره که قبر شريف آنحضرت صلي الله عليه وسلم در آن بود. شرح:

سعيد بن عبد العزيز : مفتي اهل شام است در زمان اوزاعي که امام اهل شام بود و بعد از او در مرتبه ي اول است. امام احمد گفت: در شام صحيح تر در حديث از وي و اوزاعي کسي نيست))

اشعة اللمعات ترجمه و شرح مشکاة المصابيح در علم حديث شاه عبدالحق دهلوي بخاري ويرايش و تصحيح ابوالحسين عبدالمجيد مرادزهي خاشي جلد هشتم صفحه375

فيض قبور از قبر بخاري

آنچه که اهلسنت بدان معتقد هستند اين است که فيض قبور مختص به انبياء نيست بلکه اولياء خدا و مردان الي الله را هم داخل مي باشد و اين مسئله اي هست که به تجربه ثابت شده است و از جمله اين امور نقل متواتر تبرک مردم به قبر بخاري عالم بزرگ اهل سنت مي باشد،چنانچه شاه عبدالحق دهلوي در مورد تبرک مردم به قبر بخاري اشاره مي کند

((نقل است که چون وي را دفن کردند، رائحه ي طيبه از مشک از قبر او مي دميد و اين رائحه مدتي از خاک تربت او استشمام مي کردند و مردم به زيارت مي آمدند و از خاک تربت وي به تبرک مي بردند چنانکه چاله اي بر تربت او پيدا شد پس مردم پنجره اي از چوب بر سر تربت او ترتيب دادند و مردم خاک ماحول پنجره مي بردند و همان رائحه مي شنيدند و تا مدتهاي مديد آن رائحه باقي بود.))

اشعة اللمعات ترجمه و شرح مشکاة المصابيح در علم حديث شاه عبدالحق دهلوي بخاري ويرايش و تصحيح ابوالحسين عبدالمجيد مرادزهي خاشي جلد اول صفحه69

 

 

 



Share
نظر شما