چگونه حجت های الهی را بشناسیم؟(5_ میراث پیامبر اکرم ص)
کد مطلب:32 تاریخ انتشار:27 آبان 1402 - 18:02 تعداد بازدید212
مقالات » عمومی
چگونه حجت های الهی را بشناسیم؟(5_ میراث پیامبر اکرم ص)

توضیح

یکی از مهمترین ادله‌ای که می‌توان آن را به عنوان ادله اثبات وصایت مطرح کرد در دست داشتن ودیعه‌ها و برخی میراث نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است وباید شخصی که مدعی چنین امری می‌باشد مواردی را که در ادامه خواهد آمد بر مردم عرضه کند.

الف) کتابی مختوم و ملفوف

در روایات از این مورد به «عهد النبی» نیز تعبیر شده است، این کتاب وصیت پیامبر اسلام (ص) است بر وصی بعد خودشان و یازده وصی بعد خود.

قبل از وفات حضرت نبی مکرم اسلام (ص) وصیتنام‌های به حضرتش از سمت خداوند متعال به واسطه جبرئیل بر ایشان نازل شد که در آن نام تمامی اوصیاء حضرت نوشته شده است.

«امام صادق علیه السلام فرمود: خداى عز و جل پیش از وفات پیغمبر، مکتوبى بر او نازل کرد و فرمود: اى محمد! اینست وصیت من به سوى نجیبان و برگزیدگان از خاندان تو، پیغمبر گفت: اى جبرئیل نجیبان کیانند؟ فرمود: على بن ابى طالب و اولادش علیهم السلام، و بر آن مکتوب چند مهر از طلا بود، پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله آن را بامیر المؤمنین علیه السلام داد و دستور فرمود که یک مهر آن را بگشاید و بآنچه در آنست عمل کند، امیر المؤمنین علیه السلام یک مهر را گشود و به آن عمل کرد، سپس آن را بپسرش حسن علیه السلام داد، او هم یک مهر را گشود و به آن عمل کرد، سپس او آن را بحسین علیه السلام داد، او یک مهر را گشود و در آن دید نوشته است: با مردمى بطرف شهادت برو، براى آن‌ها شهادتى جز با تو نیست، و خود را بخداى عز و جل بفروش، او هم انجام داد، سپس آن را بعلى بن الحسین علیه السلام داد. او نیز یک مهر گشود و دید در آن نوشته است: سر بزیر انداز و خاموشى گزین و در خانه‌ات بنشین، و پروردگارت را عبادت کن تا مرگت فرا رسد، او هم انجام داد سپس آن را بپسرش محمد بن على علیه السلام داد، او یک مهر را گشود، دید نوشته است: مردم را حدیث گو و فتوى ده و جز از خداى عز و جل مترس: هیچ کس علیه تو راهى نیابد، او هم عمل کرد و سپس آن را بپسرش جعفر علیه السلام داد، او هم یک مهر گشود، دید در آن نوشته است، مردم را حدیث گو و فتوى ده و علوم اهل بیت خود را منتشر کن و پدران نیکوکارت را تصدیق نما و جز از خداى عز و جل مترس که تو در پناه و امانى، او هم عمل کرد و سپس آن را بپسرش موسى علیه السلام داد (یعنى من هم عمل کردم و سپس آن را بپسرم موسى علیه السلام خواهم داد، راوى عبارت را تغییر داده است) و همچنین موسى بامام بعد از خود می‌دهد و تا قیام حضرت مهدى صلّى اللّه علیه و آله این چنین است. [1]»

و به قرینه دیگر روایات ثابت شده است که این وصیت همان عهد رسول الله بوده است[2].

نکات حول روایت

أ: این که این وصیت از جانب خداوند متعال بوده و جنبه وحیانی دارد «ان الله انزل علی نبیه...» اگر چه تمامی کلمات نبی مکرم اسلام از چنین جنبه‌ای برخوردار می‌باشد لکن در این روایت از نکاتی است که در خود روایت تقریر و تثبیت کرده است.

ب: این وصیت به شکل کتابی بوه و حضرت به عنوان وصیت قبل وفات خود و یا بنابر روایتی آخرین وصیت ایشانن می‌باشد.
 «ابى موسى ضریر گوید: موسى بن جعفر (علیه السّلام) برایم گفت که: به امام صادق گفتم: آیا امیر المؤمنین نویسندۀ وصیت و پیغمبر صلى الله علیه و آله) املاء گوئى آن و جبرئیل و فرشته‌ها ى مقرب گواهان آن نبوده‌اند؟ گوید: مدتى سر به زیر انداخت و سپس فرمود: اى أبو الحسن! این که تو مى‌گوئى واقع شده ولى از اول که امر وصایت و امامت به رسول خدا نازل شد، آن وصیت در نوشتۀ سر به مهرى نازل گردید، جبرئیل آن را فرود آورد، به همراه امناءِ خدا تبارک و تعالى از فرشتگان، جبرئیل گفت: اى محمد هر که در نزد خود دارى بیرون کن جز وصىّ‌ خود و این وصیتنامه را از ما تحویل بگیر و گواه و ضامنى براى این که ما آن را به تو تحویل دادیم بر گمار و مقصود خود على (علیه السّلام) بود، پیغمبر دستور داد هر که در خانه بود بیرون شد جز على (علیه السّلام) و فاطمه هم میان پرده و در خانه بود، جبرئیل گفت: اى محمد پروردگارت سلام میرساند و مى‌فرماید: این نوشته‌اى است که من با تو عهد کرده و قرار گذاشته بودم و خود گواه آنم بر تو و فرشته‌ها ى خود را هم به گواه گرفتم و اى محمد همان خودم براى گواه بس هستم. گوید: لرزه بر اندام پیغمبر افتاد و گفت: اى جبرئیل پروردگارم سلام است و از او سلامتى و به سوى او است سلامتى، راست فرموده است پروردگارم عز و جل و احسان کرده، نوشته را به من بده، آن را به وى داد و به او دستور داد تا آن را تسلیم امیر المؤمنین (علیه السّلام) کند. به او فرمود: آن را بخوان و آن را کلمه کلمه خواند، پیغمبر فرمود: اى على! این فرمان پروردگارم تبارک و تعالى است به من، و شرط‍‌ او است بر من، و امانت او است، من رساندم و خیر اندیشى کردم و ادا کردم، على (علیه السّلام) فرمود: من هم گواه تو هستم، پدر و مادرم قربانت، بر این که رسانیدى و اداى وظیفه خیر خواهى کردى و آنچه فرمائى تصدیق دارم و گواهى دهد براى شما بدان گوشم، چشمم، گوشتم و خونم. جبرئیل گفت: من هم گواه شما هر دو هستم بر این موضوع، رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) فرمود: یا على، وصیت مرا گرفتى و فهمیدى و ضامن شدى براى من و خدا که بدان چه در آن است وفا کنى‌؟ على گفت: آرى، پدر و مادرم قربانت، بر من است تعهد آن و بر خدا است یارى به من و توفیق عطا کردن بر اداى آن، رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) فرمود: من مى‌خواهم بر تو گواه بگیرم که تعهد کنى روز قیامت به من گزارش کار خود را بدهى، على گفت: بسیار خوب، گواه بگیر، پیغمبر فرمود: اینک جبرئیل و میکائیل میان من و تو باشند و در اینجا هم با فرشته‌ها ى مقرب حاضر شدند تا من آن‌ها را گواه بر تو بگیرم، على گفت: گواه باشند و من هم، پدر و مادرم قربانت، آن‌ها راگواه مى‌گیرم و رسول خدا آن‌ها را شاهد نمود... [3]

ب) لوازم شخصی پیامبر

دیگر نکته‌ای که در باب میراث حضرت رسول مطرح است، امر به دریافت لوازم شخصی پیامبر بوده که اولین بار این عمل توسط حضرت امیر المومنین انجام و ایشان لوازم پیامبر را دریافت کردند؛ این مساله در روایات معصومین علیهم السلام نیز طرح و آن ملاکی برای وصایت و امامت بوده است.

«امام صادق علیه السلام فرمود: چون وفات رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله در رسید، عباس بن عبد المطلب و امیر المؤمنین علیه السلام را طلب کرد و بعباس فرمود: عموى محمد! قبول مى‏کنى که ارث محمد را ببرى و قرضش را بپردازى و بوعده‏هایش وفا کنى؟ او نپذیرفت و گفت: اى رسول خدا پدر و مادرم قربانت، من پیر مردم، عیالم بسیار و مالم اندک است و تو در سخاوت با باد مسابقه گذاشته‏اى چه کسى طاقت وصایت تو را دارد؟ حضرت اندکى سر پائین انداخت و سپس فرمود: عباس مى‏پذیرى که ارث محمد را ببرى و قرضش را ادا کنى و وعده‏هایش را عملى کنى؟ عرض کرد: پدر و مادرم بقربانت پیر مردى عیالمند و نادارم و تو با باد مسابقه دارى. فرمود: همانا این وصیت بکسى مى‏سپارم که شایسته دریافت آنست، سپس فرمود: اى على! اى برادر محمد! قبول دارى که وعده‏هاى محمد را عمل کنى و قرضش را بپردازى و میراثش را بگیرى؟

على عرض کرد: آرى پدر و مادرم بقربانت، سود و زیانش با من، على علیه السلام فرمود: من بپیغمبر نظر مى‏کردم، دیدم انگشتر خویش از انگشت بیرون کرد و فرمود: تا من زنده‏ام این انگشتر به دست کن، چون در انگشتم نهادم، به آن نظر کردم و آرزو بردم که از تمام ترکه آن حضرت همین انگشتر را داشته باشم. سپس فریاد زد، اى بلال! آن کلاه خود و زره و پرچم و پیراهن و ذو الفقار و عمامه سحاب و جامه برد و کمربند و عصا را بیاور، على علیه السلام فرماید: من تا آن ساعت آن کمربند را ندیده بودم، قطعه و رشته‏اى آورد که چشمها را خیره مى‏کرد و معلوم شد که از کمربندهاى بهشتى است، پیغمبر فرمود: اى على، جبرئیل این را برایم آورد و گفت: اى محمد این را در حلقه‏هاى زره بگذار و در جاى کمربند بکمر ببند، سپس دو جفت نعلین عربى طلبید که یکى وصله داشت و دیگرى بى‏وصله بود و دو پیراهن خواست یکى پیراهنى که با آن به معراج رفته بود و دیگر پیراهنى که با آن به جنگ احد رفته بود و سه کلاه را طلب کرد: کلاه مسافرت و کلاه روز عید فطر و قربان و روزهاى جمعه و کلاهى که به سر می‌گذاشت و با اصحابش مجلس مى‏کرد، سپس فرمود: اى بلال دو استر: شهباء و دلدل و دو شتر: عضباء، و قصوى و دو اسب، جناح و حیزوم را بیاور- جناح اسبى بود که بدر مسجد بسته بود و پیغمبر براى کارهاى شخصى خود مردى را می‌فرستاد که آن را سوار شود و بتازد و حیزوم اسبى بود که پیغمبر به او مى‏فرمود: پیش برو اى خیزوم‏ و الاغى را که عفیر نام داشت آورد. پیغمبر فرمود: تا من زنده‏ام، این‌ها را دریافت کن[4].» ‏

فلذا این میراث و علامات به عنوان یکی از نشانه‌های قطعی وصایت است که اوصیاء پیامبر یکی پس از دیگری متکفل انجام امورات تکفین وصی پیشین و دریافت لوازم مذکور بوده و در مقام احتجاج به امامت هرکدام از اهل بیت (علیهم السلام) استفاده شده است که به نمونه‌ای از این‌ها اشاره می‌گردد:

«عبدالاعلی به نقل از امام صادق (علیه السلام) درباره ماجرای وصیت امام باقر (علیه السلام) آورده است: چون وفاتش نزدیک شد، فرمود: گواهانى را نزد من حاضر کن، من چهار تن از قریش را که نافع غلام عبد اللَّه بن عمر یکى از آن‌ها بود، حاضر کردم. فرمود: بنویس: اینست آنچه یعقوب پسرانش را بدان وصیت می‌کند «پسرانم همانا خدا این دین را براى شما برگزید نمیرید جز این که مسلمان باشید- 122 سوره 2-» و محمد بن على به پسرش جعفر بن محمد وصیت کرد و دستورش داد که او را با بردى که در آن نماز جمعه می‌خواند، کفن پوشد و با عمامه خودش او را عمامه بندد و قبرش را چهار گوش ساخته، چهار انگشت از زمین بلند کند و سپس آن را واگذارد (از چهار انگشت بلندتر نکند) آنگاه فرمود: وصیت نامه را در هم پیچید و بگواهان فرمود: بروید خدا شما را رحمت کند. پس از رفتن ایشان من گفتم: پدرم! در این وصیت‏نامه چه احتیاجى بگواه گرفتن بود؟ فرمود: من نخواستم که تو (پس از مرگ من) مغلوب باشى و مردم بگویند: او وصیت نکرده است و خواستم تو حجتی داشته باشى[5]

ج) وصیت ظاهره

یکی از راه‌های شناخت حجت الهی وصیت ظاهره است بدین گونه که نبی مکرم اسلام (ص) باید جانشین بلا فصل خود را در ملأ عام معرفی کرده و بالتبع اوصیاء ایشان هم یک به یک وصی بعدی خود را اعلام کرده‌اند، مختصری از این مورد را در بخش پیشین اشاره داشتیم.

«ابی بصیر از امام کاظم علیه السلام سؤال می‌کند: امام به چه چیز‌هایی شناخته می‌شود؟ حضرت می‌فرمایند: به خصلت هایی... حجت قبل او را به مردم بشناساند تا این که بر مردم حجتی باشد برای این که رسول خدا (ص) منصوب کرد امیرالمومینن را و به مردم شناساند و ایضا ائمه معصومین باید جانشین خود را معرفی کرده ونصب کند تا مردم او را بشناسند[6]

و ایضا در روایت دیگری آمده است:

«امام صادق (ع) میفرمایند: سه چیز از ویژگی‌های حجت در دیگری جمع نمی‌شود مگر آن که صاحب الامر باشد. این که برترین مردم نسبت به امام قبل از خود بوده و صاحب سلاح رسول خدا (ص) بوده و صاحب وصیت ظاهره باشد[7]

و ایضا برای این که بحث روشن شود به برخی روایاتی که اوصیاء پس از خود را با وصیت ظاهره برای مردم معرفی کردند اشاره می‌گردد.

روایت اول

«داود رقی می‌گوید: به امام کاظم علیه السلام عرض کردم؛ فدایت بشوم سن من رو به زیادی رفته است دستم را بگیر و از آتش نجاتم بده؛ حضت به فرزندش ابی الحسن (ع) اشاره کرده و فرمود: این بعد از من صاحب شماست[8]

روایت دوم

«مخزومی (که مادرش از فرزندان جعفربن ابیطالب (ع) بوده) می‌گوید: امام کاظم (ع) نزد ما آمد و همه ما را جمع کرد و فرمود آیا می‌دانید چرا شما را جمع کرده ام: عرض کردیم خیر! فرمود: شاهد باشید این فرزندم وصی من و قیام کننده به امر من و خلیفه بعد من است... [9]

روایت سوم

«ابی سهل اسماعیل نوبختی می‌گوید: امام حسن عسگری (ع) را دیدم که خطاب به فرزندشان می‌فرمود: بشارت باد فرزندم پس تو صاحب الزمان هستی و تو مهدی هستی و تو حجت خداوند بر زمین هستی و تو فرزند من و وصی من هستی... و تو خاتم اوصیاء و ائمه طاهرین هستی[10]

 

د) قرابت مشهوره

قزابت مشهوره آخرین عنوان در راه‌های شناخت حجت الهی از طریق ودایع رسول خدا (ص) می‌باشد و آن بدین عنوان است که وصی و امام (ع) باید با رسول گرامی اسلام (ص) دارای خویشاوندی و قرابة مشهوری باشد به نوعی که کسی شک و شبهه‌ای در آن مورد نداشته باشد.

کما این که در روایتی آمده است: «فضل بن شاذان می‌گوید: از امام رضا (ع) شنیدم: اگر گفته شود پس برای چه جایز نیست این که امام از غیرجنس رسول (ص) باشد گفته می‌شود به علت‌هایی که یکی از آن‌ها اینست، چون امام مفترض الطاعه است ناچار است دلیلی داشته باشد که بر آن دلالت کند و او را از غیرش متمایز کند که آن دلیل قرابت مشهوره است و وصیت ظاهره برای این که از غیر شناخته شود[11]

«امام صادق (علیه السلام) در جایی می‌فرمایند: ای جابر! قائم مردی از فرزندان حسین است که خداوند امر قیام او را در یک شب سامان خواهد داد و مردم درباره آن به شبهه نخواهند افتاد. ای جابر برای مردم اشکال نخواهد شد که او از نسل پیامبر است[12]

پی نوشت:

-[1] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْكِنَانِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ نَجِيحٍ الْكِنْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْعُمَرِيِنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَى نَبِيِّهِ ص كِتَاباً قَبْلَ وَفَاتِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِيَّتُكَ‏ إِلَى‏ النُّجَبَةِ مِنْ أَهْلِكَ قَالَ وَ مَا النُّجَبَةُ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ وُلْدُهُ ع وَ كَانَ عَلَى الْكِتَابِ خَوَاتِيمُ مِنْ ذَهَبٍ فَدَفَعَهُ النَّبِيُّ ص إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ أَمَرَهُ أَنْ يَفُكَّ خَاتَماً مِنْهُ وَ يَعْمَلَ بِمَا فِيهِ فَفَكَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع خَاتَماً وَ عَمِلَ بِمَا فِيهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ ع فَفَكَّ خَاتَماً وَ عَمِلَ بِمَا فِيهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى الْحُسَيْنِ ع فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ أَن‏ اخْرُجْ بِقَوْمٍ إِلَى الشَّهَادَةِ فَلَا شَهَادَةَ لَهُمْ إِلَّا مَعَكَ وَ اشْرِ نَفْسَكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَفَعَلَ‏ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ أَنْ أَطْرِقْ وَ اصْمُتْ وَ الْزَمْ مَنْزِلَكَ‏ وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ‏ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ حَدِّثِ النَّاسَ وَ أَفْتِهِمْ وَ لَا تَخَافَنَّ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ لَا سَبِيلَ لِأَحَدٍ عَلَيْكَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ حَدِّثِ النَّاسَ وَ أَفْتِهِمْ وَ انْشُرْ عُلُومَ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ صَدِّقْ آبَاءَكَ الصَّالِحِينَ وَ لَا تَخَافَنَّ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ فِي حِرْزٍ وَ أَمَانٍ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ مُوسَى ع وَ كَذَلِكَ يَدْفَعُهُ مُوسَى إِلَى الَّذِي بَعْدَهُ ثُمَّ كَذَلِكَ إِلَى قِيَامِ الْمَهْدِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْه. الکافی: ج1ص280و281

[2] وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ ع قَدْ ظَهَرَ عَلَى نَجَفِ الْكُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ عَلَى النَّجَفِ نَشَرَ رَايَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَمُودُهَا مِنْ عُمُدِ عَرْشِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سَائِرُهَا مِنْ نَصْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا تُهْوَى بِهَا إِلَى أَحَدٍ إِلَّا أَهْلَكَهُ اللَّهُ تَعَالَى قَالَ قُلْتُ أَ وَ تَكُونُ مَعَهُ أَوْ يُؤْتَى بِهَا قَالَ بلى [بَلْ‏] يُؤْتَى بِهَا يَأْتِيهِ بِهَا جَبْرَئِيلُ ع‏. کمال الدین ج2ص672 ایضا تفسیرالعیاشی ج2ص261 و الغیبة للنعمانی 282.

[3] اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَارِثِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ عِيسَى بْنِ اَلْمُسْتَفَادِ أَبِي مُوسَى اَلضَّرِيرِ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ أَ لَيْسَ كَانَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ كَاتِبَ اَلْوَصِيَّةِ وَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْمُمْلِي عَلَيْهِ وَ جَبْرَئِيلُ وَ اَلْمَلاَئِكَةُ اَلْمُقَرَّبُونَ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ شُهُودٌ قَالَ فَأَطْرَقَ طَوِيلاً ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ قَدْ كَانَ مَا قُلْتَ وَ لَكِنْ حِينَ نَزَلَ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْأَمْرُ نَزَلَتِ اَلْوَصِيَّةُ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ كِتَاباً مُسَجَّلاً نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ مَعَ أُمَنَاءِ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ مُرْ بِإِخْرَاجِ مَنْ عِنْدَكَ إِلاَّ وَصِيَّكَ لِيَقْبِضَهَا مِنَّا وَ تُشْهِدَنَا بِدَفْعِكَ إِيَّاهَا إِلَيْهِ ضَامِناً لَهَا يَعْنِي عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَمَرَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِإِخْرَاجِ مَنْ كَانَ فِي اَلْبَيْتِ مَا خَلاَ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ فَاطِمَةُ فِيمَا بَيْنَ اَلسِّتْرِ وَ اَلْبَابِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ رَبُّكَ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ هَذَا كِتَابُ مَا كُنْتُ عَهِدْتُ إِلَيْكَ وَ شَرَطْتُ عَلَيْكَ وَ شَهِدْتُ بِهِ عَلَيْكَ وَ أَشْهَدْتُ بِهِ عَلَيْكَ مَلاَئِكَتِي وَ كَفَى بِي يَا مُحَمَّدُ شَهِيداً قَالَ فَارْتَعَدَتْ مَفَاصِلُ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ رَبِّي هُوَ اَلسَّلاَمُ وَ مِنْهُ اَلسَّلاَمُ وَ إِلَيْهِ يَعُودُ اَلسَّلاَمُ صَدَقَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَرَّ هَاتِ اَلْكِتَابَ فَدَفَعَهُ إِلَيْهِ وَ أَمَرَهُ بِدَفْعِهِ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ اِقْرَأْهُ فَقَرَأَهُ حَرْفاً حَرْفاً فَقَالَ يَا عَلِيُّ هَذَا عَهْدُ رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيَّ وَ شَرْطُهُ عَلَيَّ وَ أَمَانَتُهُ وَ قَدْ بَلَّغْتُ وَ نَصَحْتُ وَ أَدَّيْتُ فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَنَا أَشْهَدُ لَكَ بِأَبِي وَ أُمِّي أَنْتَ بِالْبَلاَغِ وَ اَلنَّصِيحَةِ وَ اَلتَّصْدِيقِ عَلَى مَا قُلْتَ وَ يَشْهَدُ لَكَ بِهِ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي فَقَالَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَنَا لَكُمَا عَلَى ذَلِكَ مِنَ اَلشَّاهِدِينَ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا عَلِيُّ أَخَذْتَ وَصِيَّتِي وَ عَرَفْتَهَا وَ ضَمِنْتَ لِلَّهِ وَ لِيَ اَلْوَفَاءَ بِمَا فِيهَا فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نَعَمْ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي عَلَيَّ ضَمَانُهَا وَ عَلَى اَللَّهِ عَوْنِي وَ تَوْفِيقِي عَلَى أَدَائِهَا فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا عَلِيُّ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُشْهِدَ عَلَيْكَ بِمُوَافَاتِي بِهَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نَعَمْ أَشْهِدْ فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَكَ اَلْآنَ وَ هُمَا حَاضِرَانِ مَعَهُمَا اَلْمَلاَئِكَةُ اَلْمُقَرَّبُونَ لِأُشْهِدَهُمْ عَلَيْكَ فَقَالَ نَعَمْ لِيَشْهَدُوا وَ أَنَا بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أُشْهِدُهُمْ فَأَشْهَدَهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كَانَ فِيمَا اِشْتَرَطَ عَلَيْهِ اَلنَّبِيُّ بِأَمْرِ جَبْرَئِيلَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِيمَا أَمَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ قَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ تَفِي بِمَا فِيهَا مِنْ مُوَالاَةِ مَنْ وَالَى اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اَلْبَرَاءَةِ وَ اَلْعَدَاوَةِ لِمَنْ عَادَى اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اَلْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ عَلَى اَلصَّبْرِ مِنْكَ وَ عَلَى كَظْمِ اَلْغَيْظِ وَ عَلَى ذَهَابِ حَقِّي وَ غَصْبِ خُمُسِكَ وَ اِنْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ فَقَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ اَلَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ لِلنَّبِيِّ يَا مُحَمَّدُ عَرِّفْهُ أَنَّهُ يُنْتَهَكُ اَلْحُرْمَةُ وَ هِيَ حُرْمَةُ اَللَّهِ وَ حُرْمَةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى أَنْ تُخْضَبَ لِحْيَتُهُ مِنْ رَأْسِهِ بِدَمٍ عَبِيطٍ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَصَعِقْتُ حِينَ فَهِمْتُ اَلْكَلِمَةَ مِنَ اَلْأَمِينِ جَبْرَئِيلَ حَتَّى سَقَطْتُ عَلَى وَجْهِي وَ قُلْتُ نَعَمْ قَبِلْتُ وَ رَضِيتُ وَ إِنِ اِنْتَهَكَتِ اَلْحُرْمَةُ وَ عُطِّلَتِ اَلسُّنَنُ وَ مُزِّقَ اَلْكِتَابُ وَ هُدِّمَتِ اَلْكَعْبَةُ وَ خُضِبَتْ لِحْيَتِي مِنْ رَأْسِي بِدَمٍ عَبِيطٍ صَابِراً مُحْتَسِباً أَبَداً حَتَّى أَقْدَمَ عَلَيْكَ ثُمَّ دَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ '' فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ وَ أَعْلَمَهُمْ مِثْلَ مَا أَعْلَمَ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَقَالُوا مِثْلَ قَوْلِهِ فَخُتِمَتِ اَلْوَصِيَّةُ بِخَوَاتِيمَ مِنْ ذَهَبٍ لَمْ تَمَسَّهُ اَلنَّارُ وَ دُفِعَتْ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ لِأَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَ لاَ تَذْكُرُ مَا كَانَ فِي اَلْوَصِيَّةِ فَقَالَ سُنَنُ اَللَّهِ وَ سُنَنُ رَسُولِهِ فَقُلْتُ أَ كَانَ فِي اَلْوَصِيَّةِ تَوَثُّبُهُمْ وَ خِلاَفُهُمْ عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ نَعَمْ وَ اَللَّهِ شَيْئاً شَيْئاً وَ حَرْفاً حَرْفاً أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنّٰا نَحْنُ نُحْيِ اَلْمَوْتىٰ وَ نَكْتُبُ مٰا قَدَّمُوا وَ آثٰارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنٰاهُ فِي إِمٰامٍ مُبِينٍ» وَ اَللَّهِ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ أَ لَيْسَ قَدْ فَهِمْتُمَا مَا تَقَدَّمْتُ بِهِ إِلَيْكُمَا وَ قَبِلْتُمَاهُ فَقَالاَ بَلَى وَ صَبَرْنَا عَلَى مَا سَاءَنَا وَ غَاظَنَا. الکافي ج۱ ص۲۸۱. بحار الأنوار ج۲۲ ص۴۷۹.

[4] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْوَفَاةُ، دَعَا الْعَبَّاسَ بْن عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَقَالَ لِلْعَبَّاسِ: يَا عَمَّ مُحَمَّدٍ، تَأْخُذُ تُرَاث‏ مُحَمَّدٍ، وَ تَقْضِي دَيْنَهُ، وَ تُنْجِز عِدَاتِهِ‏ ؟ فَرَدَّ عَلَيْهِ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي‏ شَيْخٌ كَثِيرُ الْعِيَالِ، قَلِيلُ الْمَالِ، مَنْ يُطِيقُك وَ أَنْتَ تُبَارِي الرِّيح ‏قَالَ: «فَأَطْرَقَ‏ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هُنَيْئَةً، ثُمَّ قَالَ: يَا عَبَّاسُ، أَ تَأْخُذُ تُرَاثَ مُحَمَّدٍ، وَ تُنْجِزُ عِدَاتِهِ وَ تَقْضِي دَيْنَهُ؟ فَقَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، شَيْخٌ كَثِيرُ الْعِيَالِ، قَلِيلُ الْمَالِ، وَ أَنْتَ تُبَارِي الرِّيحَ. قَالَ: أَمَا إِنِّي سَأُعْطِيهَا مَنْ يَأْخُذُهَا بِحَقِّهَا، ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيُّ، يَا أَخَا مُحَمَّدٍ، أَتُنْجِز عِدَاتِ حَمَّدٍ، وَ تَقْضِي دَيْنَهُ، وَ تَقْبِضُ‏ تُرَاثَهُ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، ذاكَ عَلَيَّ وَ لِي، قَالَ: فَنَظَرْتُ إِلَييْهِ حَتّى‏ نَزَعَ خَاتَمَهُ مِنْ إِصْبَعِهِ، فَقَالَ: تَخَتَّمْ بِهذَا فِي حَيَاتِي، قَالَ: فَنَظَرْتُ إِلَى الْخَاتَمِ حِينَ وَضَعْتُهُ فِي إِصْبَعِي‏، فَتَمَنَّيْتُ مِنْ جَمِيعِ مَا تَرَكَ الْخَاتَمَ. ثُمَّ صَاحَ: يَا بِلَالُ، عَلَيَّ بِالْمِغْفَرِ وَ الدِّرْعِ وَ الرَّايَةِ وَ الْقَمِيصِ وَ ذِي الْفَقَارِ وَ السَّحَابِ‏ وَ الْبُرْدِ وَ الْأَبْرَقَةِ وَ الْقَضِيبِ‏ قَالَ: فَوَ اللَّهِ، مَا رَأَيْتُهَا غَيْرَ سَاعَتِي تِلْكَ- يَعْنِي الْأَبْرَقَةَ- فَجِي‏ءَ بِشِقَّةٍ كَادَتْ تَخْطَفُ‏ الْأَبْصَارَ، فَإِذَا هِيَ مِنْ أَبْرُقِ الْجَنَّةِ، فَقَالَ: يَا عَلِيُّ، إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَانِي بِهَا، وَ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، اجْعَلْهَا فِي حَلْقَةِ الدِّرْعِ، وَ اسْتَذْفِرْ بِهَا مَكَانَ الْمِنْطَقَةِ ثُمَّ دَعَا بِزَوْجَيْ نِعَالٍ‏ عَرَبِيَّيْنِ جَمِيعاً: أَحَدُهُمَا مَخْصُوفٌ‏، وَ الْآخَرُ غَيْرُ مَخْصُوفٍ، وَ الْقَمِيصَيْنِ: الْقَمِيصِ الَّذِي أُسْرِييَ بِهِ فِيهِ، وَ الْقَمِيصِ الَّذِي خَرَجَ فِيهِ‏ يَوْمَ أُحُدٍ، وَ الْقَلَانِسِ الثَّلَاثِ: قَلَنْسُوَةِ السَّفَرِ، وَ قَلَنْسُوَةِ الْعِيدَيْنِ وَ الْجُمَعِ، وَ قَلَنْسُوَةٍ كَانَ يَلْبَسُهَا وَ يَقْعُدُ مَعَ أَصْحَابابِهِ ثُمَّ قَالَ: يَا بِلَالُ، عَلَيَّ بِالْبَغْلَتَيْنِ: الشَّهْبَاءِ، وَ الدُّلْدُلِ» ؛ وَ النَّاقَتَيْنِ: الْعَضْبَاءِ، وَ الْقَصْوَاءِ ؛ وَ الْفَرَسَيْنِ» : الْجَنَاحِ - كَانَتْ تُوقَفُ بِبَابِ الْمَسْجِدِ لِحَوَائِجِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَبْعَثُ الرَّجُلَ فِي حَاجَتِهِ»، فَيَرْكَبُهُ فَيَرْكُضُهُ» فِي حَاجَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ- وَ حَيْزُومٍ- وَ هُوَ الَّذِي كَانَ يَقُولُ: أَقْدِمْ يَا حَيْزُومُ - وَ الْحِمَارِ عُفَيْرٍ»، فَقَالَ: اقْبِضْهَا فِي حَيَاتِي. فَذَكَرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّ أَوَّلَ شَيْ‏ءٍ مِنَ الدَّوَابِّ تُوُفِّيَ عُفَيْرٌ سَاعَةَ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»، قَطَعَ خِطَامَهُ، ثُمَّ مَرَّ يَرْكُضُ حَتّى‏ أَتى‏ بِئْرَ بَنِي خَطْمَةَ بِقُبَا، فَرَمى‏ بِنَفْسِهِ فِيهَا، فَكَانَتْ قَبْرَه وَ رُوِيَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: «إِنَّ ذلِكَ الْحِمَارَ كَلَّمَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فَقَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ كَانَ مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ، فَقَامَ إِلَيْهِ نُوحٌ، فَمَسَحَ عَلى‏ كَفَلِهِ، ثُمَّ قَالَ: يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ هذَا الْحِمَارِ حِمَارٌ يَرْكَبُهُ سَيِّدُ» النَّبِيِّينَ وَ خَاتَمُهُمْ، فَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنِي ذلِكَ الْحِمَارَ الکافی. ج1ص584، ح9.

[5] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى‏، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ، عَنْ عَبْدِ الْأَعْلى‏عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «إِنَّ أَبِي عَلَيْهِ السَّلَامُ سْتَوْدَعَنِي مَا هُنَاكَ، فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ، قَالَ: ادْعُ لِي شُهُوداً، فَدَعَوْتُ لَهُ أَرْبَعَةً مِنْ قُرَيْشٍ، فِيهِمْ نَافِعٌ مَوْلى‏ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ، فَقَالَ: اكْتُبْ: هذَا مَا أَوْصى‏ بِهِ يَعْقُوبُ بَنِيهِ: «يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ، و أَوْصى‏ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ إِلى‏ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، و أَمَرَهُ أَنْ يُكَفِّنَهُ فِي بُرْدِه الَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيهِ الْجُمُعَةَ، و أَنْ يُعَمِّمَهُ بِعِمَامَتِهِ، و أَنْ يُرَبِّعَ قَبْرَهُ، و يَرْفَعَهُ أَرْبَعَ أَصَابِعَ، و أَنْ يَحُلَّ عَنْهُ أَطْمَارَهُ عِنْدَ دَفْنِهِ، ثُمَّ قَالَ لِلشُّهُودِ: انْصَرِفُوا رَحِمَكُمُ اللَّه فَقُلْتُ لَهُ- بَعْدَ مَا انْصَرَفُوا-: يَا أَبَتِ مَا كَانَ فِي هذَا به آن تُشْهِدَ عَلَيْهِ؟ فَقَالَ: يَا بُنَيَّ كَرِهْتُ أَنْ تُغْلَبَ، و أَنْ يُقَالَ: إِنَّهُ لَمْ يُوصَ إِلَيْهِ، فَأَرَدْتُ أَنْ تَكُونَ لَكَ الْحُجَّةُ. الکافي ج۱ ص۳۰۷.

[6] -وَ رَوَى الْحَسَنُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيِّ، عَنْ عَلِيٍّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، بِمَ يُعْرَفُ‏ الْإِمَامُ؟

قَالَ: بِخِصَالٍ، أَمَّا أَوَّلُهُنَّ فَبِشَيْ‏ءٍ تَقَدَّمَ مِنْ أَبِيهِ فِيهِ، وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ، وَ نَصَبَهُ لَهُمْ عَلَماً حَتَّى يَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً، لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نَصَبَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) عَلَماً، وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ، وَ كَذَلِكَ الْأَئِمَّةَ، يُعَرِّفُونَهُمُ النَّاسَ، وَ يَنْصِبُونَهُمْ لَهُمْ حَتَّى يُعَرِّفُوهُم. دلائل الامامه_ص337

[7] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ يَزِيدَ شَعِرٍ «3» عَنْ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْمُتَوَثِّبُ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ الْمُدَّعِي لَهُ مَا الْحُجَّةُ عَلَيْهِ قَالَ يُسْأَلُ عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ «4» قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْحُجَّةِ لَمْ تَجْتَمِعْ فِي أَحَدٍ إِلَّا كَانَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يَكُونَ أَوْلَى النَّاسِ بِمَنْ كَانَ قَبْلَهُ وَ يَكُونَ عِنْدَهُ السِّلَاحُ وَ يَكُونَ صَاحِبَ الْوَصِيَّةِ الظَّاهِرَةِ الَّتِي إِذَا قَدِمْتَ الْمَدِينَةَ سَأَلْتَ عَنْهَا الْعَامَّةَ وَ الصِّبْيَانَ إِلَى مَنْ أَوْصَى فُلَانٌ فَيَقُولُونَ إِلَى فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ. الکافی_ج1_ص284

[8] أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبَّادٍ الْقَصْرِيِّ جَمِيعاً عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي إِبْرَاهِيمَ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي قَدْ كَبِرَ سِنِّي فَخُذْ بِيَدِي مِنَ النَّارِ قَالَ فَأَشَارَ إِلَى ابْنِهِ أَبِي الْحَسَنِ ع فَقَالَ هَذَا صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي. الکافی_ج1_ص312

[9] أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ حَدَّثَنِي الْمَخْزُومِيُّ وَ كَانَتْ أُمُّهُ مِنْ وُلْدِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: بَعَثَ إِلَيْنَا أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع فَجَمَعَنَا ثُمَّ قَالَ لَنَا أَ تَدْرُونَ لِمَ دَعَوْتُكُمْ فَقُلْنَا لَا فَقَالَ اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هَذَا وَصِيِّي وَ الْقَيِّمُ بِأَمْرِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدِي دَيْنٌ فَلْيَأْخُذْهُ مِنِ ابْنِي هَذَا وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدِي عِدَةٌ فَلْيُنْجِزْهَا مِنْهُ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ بُدٌّ مِنْ لِقَائِي فَلَا يَلْقَنِي إِلَّا بِكِتَابِهِ. همان_ج1_ص312

[10] ... قَقَالَ لَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ ع أَبْشِرْ يَا بُنَيَّ فَأَنْتَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ أَنْتَ الْمَهْدِيُّ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى «2» أَرْضِهِ وَ أَنْتَ وَلَدِي وَ وَصِيِّي وَ أَنَا وَلَدْتُكَ وَ أَنْتَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَلَدَكَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَنْتَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ «3» الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ وَ بَشَّرَ بِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ سَمَّاكَ وَ كَنَّاكَ وَ بِذَلِكَ عَهِدَ إِلَيَّ أَبِي عَنْ آبَائِكَ الطَّاهِرِينَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ رَبُّنَا إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ مِنْ وَقْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين‏... الغیبه للطوسی_ص273

[11]_... فَإِنْ قَالَ فَلِمَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ الْإِمَامُ مِنْ غَيْرِ جِنْسِ الرَّسُولِ ع قِيلَ لِعِلَلٍ مِنْهَا أَنَّهُ لَمَّا كَانَ الْإِمَامُ مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ لَمْ يَكُنْ بُدٌّ مِنْ دَلَالَةٍ تَدُلُّ عَلَيْهِ وَ يَتَمَيَّزُ بِهَا مِنْ غَيْرِهِ وَ هِيَ الْقَرَابَةُ الْمَشْهُورَةُ وَ الْوَصِيَّةُ الظَّاهِرَةُ لِيُعْرَفَ مِنْ غَيْرِه‏... بحارالانوار_ج6_ص62

[12] ... يَا جَابِرُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ يُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ فَمَا أَشْكَلَ عَلَى النَّاسِ مِنْ ذَلِكَ يَا جَابِرُ فَلَا يُشْكِلَنَّ عَلَيْهِمْ وِلَادَتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ وِرَاثَتُهُ الْعُلَمَاءُ عَالِماً بَعْدَ عَالِمٍ فَإِنْ أَشْكَلَ هَذَا كُلُّهُ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ الصَّوْتَ مِنَ السَّمَاءِ لَا يُشْكِلُ عَلَيْهِمْ إِذَا نُودِيَ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ وَ أُمِّه‏... الغیبه للنعمانی_ص282



Share
نظر شما