چگونه حجت های الهی را بشناسیم؟(2_ صحبت کردن به همه زبانها)
کد مطلب:29 تاریخ انتشار:25 آبان 1402 - 22:06 تعداد بازدید557
مقالات » عمومی
چگونه حجت های الهی را بشناسیم؟(2_ صحبت کردن به همه زبانها)

توضیح

دیگر صفاتی که امام را از غیر امام جدا می‌سازد تکلم امام معصوم به همه زبان‌ها است و این شمولیت، حصر خاصی اعم از انسان و حیوان و پرندگان و حشرات و... ندارد؛ امام معصوم باید بتواند به هر زبانی صحبت کند؛ لذا چند بحث حول این ویژگی مطرح می‌شود اعم از:

تفاوت با معجزه

شاید سوال شود که مسلما تکلم به همه زبانها از حالت اعجازی برون نیست، پس چگونه این مورد ذیل بحث معجزه نبوده و مجزا آورده شده است. در پاسخ به این سوال باید به این امر اشاره کرد که این تقسیمات و مواردی که بیان می‌شود منصوص به کلمات معصومین علیهم السلام است و در نتیجه حجت، کلمات این حضرات می‌باشد.

فلذا زمانی که خود معصومین این مورد را به خصوص ذکر کرده‌اند می‌توان به این نتیجه رسید که امام معصوم باید بتواند به جمیع زبان‌ها صحبت کند و معجزه با این که این ویژگی را در بر می‌گیرد اما در بحث شناخت حجت الهی دربرگیرنده این ویژگی نیست و این مورد باید خصوصا ارائه شود.

قابلیت جعل

سوال مقدری ذهن کثیری از مردم را مشغول می‌کند این است که ای بسا افرادی هستند مسلط به چندین و چند زبان؛ آیا همه اینان امام هستند؟

باید جواب داد که: درباره این ویژگی که امام باید داشته باشد هیج حصری نیست یعنی امام نه فقط به زبان‌های مشهور کشوری بلکه به زبان هر قوم و ملیتی با لهجه خود ایشان صحبت می‌کنند و این یکی از مواردی است که جعل آن محال است و کسی قادر نیست به صدها زبان با لهجه مخصوص آن صحبت کند، کما این که در خود ایران همه فارسی حرف می‌زنند (زبان رسمی) لکن یکی اصفهانی و دیگری شیرازی و یا خراسانی و حتی در خراسان یکی نیشابوری و دیگر تربتی و دیگری سبزواری حرف می‌زند و چه بسا بعضی اوقات معلوم نمی‌شود چه می‌گویند و فقط اهل همان شهر و یا روستا متوجه می‌شود.

و دیگر نکته مهم هم صحبت با حیوانات است که این ویژگی را غیرقابل جعل می‌کند.

این بحث در رابطه با اصل معجزه و قابل جعل بودن آن نیز مطرح است که با درک صحیح از تعریف معجزه حل خواهد شد و اینجا مجالی برای گفتن آنان نیست.

حجیت این ویژگی از منظر روایات

حضرات معصومین نیز این مورد را به عنوان راه شناخت امام معرفی کرده‌اند که به بعضی از اینان اشاره خواهد شد.

روایت اول

«ابو بصیر از امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام نقل کرد که من خدمت ایشان رسیدم گفتم فدایت شوم امام با چه چیزی شناخته می‌شود؟ فرمود با چند امتیاز اول تصریح پدرش بامامت او و معرفى به مردم که امام است تا حجت بر آن‌ها باشد زیرا پیامبر اکرم علی علیه السّلام را بمنصب امامت تعیین کرد و به مردم معرفى نمود همین طور ائمه علیهم السّلام نیز جانشین خود راتعیین می‌کنند و به مردم معرفى می‌نمایند از او سؤال کنند جواب می‌دهد اگر ساکت باشند او خود ایشان را خبر می‌دهد و از آنچه فردا اتفاق خواهد افتاد اطلاع می‌دهد و با تمام زبانها با مردم سخن می‌گوید. آنگاه رو به من نموده فرمود هم اکنون به تو علامتى نشان می‌دهم که اطمینان حاصل کنى. بخدا قسم چیزى نگذشت که مردى از اهالى خراسان وارد شد او به زبان عربى صحبت کرد امام علیه السّلام بفارسى جوابش را داد. خراسانى گفت: آقا خدا نگهدار شما باشد چیزى مانع صحبت کردن من بفارسى نشد جز این که گمان می‌کردم شما فارسى خوب نمیدانید. فرمود سبحان اللَّه اگر من نتوانم جواب تو را بدهم پس چه فضیلتى بر تو دارم. سپس فرمود ابا محمّد براى امام زبان هیچ یک از مردم و پرندهها و چهارپایان و نه هر صاحب روحى مخفى نیست با چنین دلیلى امام را باید شناخت و اگر دراو این صفات نباشد امام نیست[1]

روایت دوم

«أبو الجارود گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم امام با چه نشانه اى شناخته می‌گردد؟ فرمود: با چند خصلت که در اوست و نخستین آن‌ها تصریح از جانب خداوند تبارک و تعالى بر امامت او، نشانهاى است بر مردم که حجّت خدا بر ایشان باشد، چون پیامبر صلى اللَّه علیه و آله که على علیه السلام را به امامت منصوب نمود، با بردن نام او و تعیین وى، او را به مردم شناساند، و همچنین ائمه علیهم السلام که هر یک امام بعدى، را منصوب مىنماید، نشانه دیگر آن است که هر چیز از او پرسیده شود فوراً پاسخ مىدهد، و اگر در محضرش سکوت کنند او آغاز سخن نموده، و مردم را از آنچه فردا پیش آید آگاه می‌سازد، و نشانه دیگر آن که به هر لهجه و لغت و زبانى با مردم به گفتگو می‌پردازد[2]

 

روایت سوم

«احمد بن زیاد همدانىّ- رضى اللَّه عنه- به سند مذکور در متن از ابو الصّلت هروى روایت کرد که گفت: حضرت رضا علیه السّلام با افراد به زبان خودشان گفتگو می‌کرد، و بخدا قسم فصیحترین مردمان و عالمترین اشخاص بهر زبان و لغتی بود، روزى به حضرتش عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! من در شگفتم از این که شما به تمامى لغات با اختلافاتى که دارند این طور تسلّط و آگاهى دارید، فرمود: اى پسر صلت من حجّت خدا بر بندگان اویم، و خداوند حجّتى بر قومى نمی‌انگیزد که زبان آنان را نفهمد و لغاتشان را نداند، آیا این خبر به تو نرسیده است که امیرالمؤمنین علىّ علیه السّلام فرمود: ما داده شده ایم فصل الخطاب را (، پس آیا این نیرو جز معرفت به هر زبان و لغتى است؟ [3]

روایت چهارم

«امام رضا علیه السلام فرمود: ... بعد از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله کسى امام است که قیام کند به آنچه پیامبر به آن قیام کرده است و بتواند کارهاى او را انجام دهد. و امامتش را با دلایل و براهین، ثابت کند. رأس الجالوت گفت: دلایل امامت چیست؟ فرمود: این که امام، به تورات، انجیل، زبور و قرآن، احاطه داشته باشد و با هرکدام به کتاب خودشان احتجاج کند. و اینکه: همه زبانها را بداند و با اهل هر زبانى، به زبان خودش، مباحثه کند. و افزون بر اینها، باید از هر آلودگى و عیبى، پاک باشد. و همچنین عادل، با انصاف، حکیم، دلسوز و مهربان، بردبار، اهل بخشش و گذشت، راستگو و نیکوکار، صمیمى، امین و مطمئن باشد. و امورمردم را حلّ و فصل کند[4]

 

مواردی از تکلم به دیگر زبانها

روایت اول

«گروهى از مردم خراسان بر امام صادق علیه السلام وارد شدند. پیش از این که آن‌ها چیزى بپرسند، ایشان به زبان عربی فرمودند: «هر که مالى جمع کند و آن را نگه دارد، خداوند به همان مقدار کیفرش مى کند». آن‌ها به فارسى گفتند: ما عربى نمى فهمیم. امام علیه السلام به زبان فارسى فرمودند: «هر که دِرَم اندوزد، جزایش دوزخ باشد[5]

روایت دوم

«عمّار ساباطى گفت: امام صادق (ع) [به زبان نبطى] به من فرمودند: ای عمار «ابو مسلم فظلّله فکساه فکسحه بساطورا» عمّار گفت: به ایشان عرض کردم: من هیچ نبطى را ندیدم که به زبان نبطى فصیح‌تر از شما سخن بگوید. حضرت (ع) فرمودند: اى عمّار، در همه زبان‌ها [همین گونه است] [6]

نکته مهم این روایت کلام عمار است که از فصاحت حضرت متعجب می‌شود و حضرت می‌فرمایند ما در همه زبان‌ها فصیح‌ترین اهل آن قوم هستیم، و این همان نکته‌ای بود که سابقا بدان اشاره شد که امام زبان هر قومی را بهتر از خود ایشان مسلط است.

روایت سوم

«ابوهاشم جعفرى مى گوید: به محضر امام هادى (ع) شرفیاب شدم؛ با من به زبان هندى سخن گفتند؛ من نتوانستم نیکو پاسخ بگویم. پیش آن حضرت (ع) کیسه اى چرمى پر از سنگ ریزه بود. ایشان یکى از سنگ ریزه‌ها را برگرفتند در دهان خویش نهادند؛ خوب مکیدند و سپس نزد من نهادند؛ من آن را در دهان گذاردم. به خدا سوگند هنوز از محضر آن حضرت (ع) برنخاسته بودم که توان یافتم به هفتاد و سه زبان سخن بگویم که نخستین آن‌ها زبان هندى بود[7]

روایت چهارم

«از ابن ابى حمزه، روایت شده است که گفت من در محضر امام هفتم (ع) بودم، سى برده که از حبشه براى آن حضرت (ع) خریده بودند، وارد شدند. یکى از آنان سخن گفت؛ خوش سخن بود. امام هفتم (ع) به زبان حبشى به او پاسخ دادند. آن غلام شگفت زده شد و همه غلامان تعجّب کردند. آنان مى پنداشتند که آن حضرت (ع) سخنشان را نمى فهمند. امام هفتم (ع) به او فرمودند: من مالى را به تو مى پردازم، تو به هر یک از غلامان سى درهم بپرداز. غلامان بیرون رفتند و برخى از آنان به برخى دیگر گفتند: آن حضرت (ع) به زبان ما فصیح‌تر از ماست و این نعمتى از سوى خداوند بر ماست. على بن حمزه گفت: آن گاه غلامان، بیرون رفتند. من گفتم: اى پسر رسول خدا (ص)، دیدم که شما با حبشیان به زبان حبشى سخن مى گویید. فرمود: آرى. گفتم: شما تنها به آن غلام فرمان دادید. فرمود: آرى، فرمان دادم که یارانش را سفارش به نیکى کند و به هر کدام از آنان ماهانه سى درهم بپردازد، از سخن گفتنش معلوم شد که داناترین آن هاست. او از پسران شاهان است. از این رو او را بر آنان گماشتم و درباره نیازمندى هایشان سفارش کردم. علاوه بر این‌ها، وى غلام راست پیشه اى است. سپس فرمود: شاید تو از سخن گفتن من با آنان به زبان حبشى شگفت زده شدى؟ گفتم: آرى به خدا سوگند. فرمود تعجّب مکن، آنچه از کار من بر تو پوشیده مانده، شگفت‌تر و تعجّب آمیزتر است. آن چه شنیدى نیست مگر مانند پرنده اى که با منقارش از دریا قطره اى برگیرد. آیا مى پندارى با یک قطره، از آب دریا مى کاهد؟ امام به گونه دریاست، آنچه دارد پایان نمى پذیرد و شگفتى هاى او از دریا بیشتر است[8]

روایت پنجم

«ابن فرقد گفذیان میگفت: نزد امام صادق ع بودم که غلامی غیر عرب نام‌های آورد دائم هذیان میگفت و نمی‌توانست منظور را برساند به طوری که گمان کردم او نمی‌تواند منظورش را بیان کند. امام ع فرمود: به هر زبانی که می‌خواهی سخن بگو جز عربی، زیرا تو عربی نمیدانی، غلام گفت من زبان ترکی را می‌فهمم، امام جواب او را داد و غلام متعجب و حیران رفت[9]

از آنچه که گفتیم مشخص گشت، مسئله علم به همه زبان‌ها، از بحث معجزه مجزا و ایضا غیر قابل جعل می‌باشد و در ادامه با رد ادعای برخی مدعیان دروغین معاصر به بخش اندکی از روایات معصومین علیهم السلام اشاره شد که در آن این ویژگی را جزو راه‌های شناخت حجج الهی معرفی کرده‌اند و حتی روایات زیادی حکایت از سخن گفتن ایشان به زبان‌ها و لهجه‌های مختلف دارد.

پی نوشت:

[1] : قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ فَقَالَ بِخِصَالٍ أَمَّا أَوَّلُهَا فَإِنَّهُ بِشَيْ‏ءٍ قَدْ تَقَدَّمَ مِنْ أَبِيهِ فِيهِ بِإِشَارَةٍ إِلَيْهِ «3» لِتَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً وَ يُسْأَلُ فَيُجِيبُ وَ إِنْ سُكِتَ عَنْهُ ابْتَدَأَ وَ يُخْبِرُ بِمَا فِي غَدٍ وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ بِكُلِّ لِسَانٍ ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أُعْطِيكَ عَلَامَةً قَبْلَ أَنْ تَقُومَ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ دَخَلَ عَلَيْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ فَكَلَّمَهُ الْخُرَاسَانِيُّ بِالْعَرَبِيَّةِ فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع بِالْفَارِسِيَّةِ فَقَالَ لَهُ الْخُرَاسَانِيُّ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا مَنَعَنِي أَنْ أُكَلِّمَكَ بِالْخُرَاسَانِيَّةِ غَيْرُ أَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّكَ لَا تُحْسِنُهَا فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ إِذَا كُنْتُ لَا أُحْسِنُ أُجِيبُكَ فَمَا فَضْلِي عَلَيْكَ ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ كَلَامُ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ لَا طَيْرٍ وَ لَا بَهِيمَةٍ وَ لَا شَيْ‏ءٍ فِيهِ الرُّوحُ فَمَنْ لَمْ يَكُنْ هَذِهِ الْخِصَالُ فِيهِ فَلَيْسَ هُوَ بِإِمَامٍ. الکافی_ج1_ص285

[2] حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَارُونَ الْعَبْسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا كَثِيرُ بْنُ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَر الْبَاقِرَ ع بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ بِخِصَالٍ أَوَّلُهَا نَصٌّ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيْهِ وَ نَصْبُهُ عَلَماً لِلنَّاسِ حَتَّى يَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَصَبَ عَلِيّاً ع وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ بِاسْمِهِ وَ عَيْنِهِ وَ كَذَلِكَ الْأَئِمَّةُ ع يَنْصِبُ الْأَوَّلُ الثَّانِيَ وَ أَنْ يُسْأَلَ فَيُجِيبَ وَ أَنْ يُسْكَتَ عَنْهُ فَيَبْتَدِئَ وَ يُخْبِرَ النَّاسَ بِمَا يَكُونُ فِي غَدٍ وَ يُكَلِّمَ النَّاسَ بِكُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ. معانی الاخبار_ص101

[3] حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: كَانَ الرِّضَا ع يُكَلِّمُ النَّاسَ بِلُغَاتِهِمْ وَ كَانَ وَ اللَّهِ أَفْصَحَ النَّاسِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِكُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ فَقُلْتُ لَهُ يَوْماً يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْجَبُ مِنْ مَعْرِفَتِكَ بِهَذِهِ اللُّغَاتِ عَلَى اخْتِلَافِهَا فَقَالَ يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ أَ وَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أُوتِينَا فَصْلَ الْخِطابِ فَهَلْ فَصْلُ الْخِطَابِ إِلَّا مَعْرِفَةُ اللُّغَاتِ_عیون اخبار الرضا_ج2_ص228

[4] قَالَ الرِّضَا ع: فَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ بِإِمَامٍ بَعْدَ مُحَمَّدٍ إِلَّا مَنْ قَامَ بِمَا قَامَ بِهِ مُحَمَّدٌ حِينَ يُفْضَى الْأَمْرُ إِلَيْهِ وَ لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِمَنْ حَاجَّ الْأُمَمَ بِالْبَرَاهِينِ لِلْإِمَامَةِ فَقَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ وَ مَا هَذَا الدَّلِيلُ عَلَى الْإِمَامِ ؟ قَالَ أَنْ يَکُونَ عَالِماً بِالتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْقُرْآنِ الْحَکِيمِ فَيُحَاجَّ أَهْلَ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ أَهْلَ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ أَهْلَ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِمْ وَ أَنْ يَکُونَ عَالِماً بِجَمِيعِ اللُّغَاتِ حَتَّى لَايَخْفَى عَلَيْهِ لِسَانٌ وَاحِدٌ فَيُحَاجَّ كُلَّ قَوْمٍ بِلُغَتِهِمْ ثُمَّ يَکُونَ مَعَ هَذِهِ الْخِصَالِ تَقِيّاً نَقِيّاً مِنْ كُلِّ دَنَسٍ طَاهِراً مِنْ كُلِّ عَيْبٍ عَادِلًا مُنْصِفاً حَکِيماً رَءُوفاً رَحِيماً حَلِيماًغَفُوراً عَطُوفاً صَدُوقاً بَارّاً مُشْفِقاً أَمِيناً مَأْمُوناً رَاتِقاً فَاتِقا ... الخرائج و الجرائح_ج1_350

[5] رَوَى أَحْمَدُ بْنُ فَارِسٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: دَخَلَ إِلَيْهِ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ فَقَالَ ابْتِدَاءً مَنْ جَمَعَ مَالًا يَحْرُسُهُ عَذَّبَهُ اللَّهُ عَلَى مِقْدَارِهِ فَقَالُوا بِالْفَارِسِيَّةِ لَا نَفْهَمُ بِالْعَرَبِيَّةِ فَقَالَ لَهُمْ هر كه درم اندوزد جزايش دوزخ باشد وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مَدِينَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا بِالْمَشْرِقِ وَ الْأُخْرَى بِالْمَغْرِبِ عَلَى كُلِّ مَدِينَةٍ سُورٌ مِنْ حَدِيدٍ فِيهَا أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ مِنْ ذَهَبٍ كُلُّ بَابٍ بِمِصْرَاعَيْنِ وَ فِي كُلِّ مَدِينَةٍ سَبْعُونَ أَلْفَ إِنْسَانٍ مُخْتَلِفَاتِ اللُّغَاتِ وَ أَنَا أَعْرِفُ جَمِيعَ تِلْكَ اللُّغَاتِ وَ مَا فِيهَا وَ مَا بَيْنَهُمَا حُجَّةٌ غَيْرِي وَ غَيْرُ آبَائِي وَ غَيْرُ أَبْنَائِي بَعْدِي. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏47، ص: 119

[6] 4- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي الْقَاسِمِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا عَمَّارُ «أَبُو مُسْلِمٍ فظلله فكساه فكسحه بساطورا» قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا رَأَيْتُ نَبَطِيّاً أَفْصَحَ مِنْكَ فَقَالَ يَا عَمَّارُ وَ بِكُلِّ لِسَانٍ. بصائرالدرجات، ص33

[7] عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ ع فَكَلَّمَنِي بِالْهِنْدِيَّةِ فَلَمْ أُحْسِنْ أَنْ أَرُدَّ عَلَيْهِ وَ كَانَ بَيْنَ يَدَيْهِ رَكْوَةٌ مَلْأَى حَصًا فَتَنَاوَلَ حَصَاةً وَاحِدَةً وَ وَضَعَهَا فِي فِيهِ وَ مَصَّهَا مَلِيّاً ثُمَّ رَمَى بِهَا إِلَيَّ فَوَضَعْتُهَا فِي فَمِي فَوَ اللَّهِ مَا بَرِحْتُ مِنْ عِنْدِهِ حَتَّى تَكَلَّمْتُ بِثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ لِسَاناً أَوَّلُهَا الْهِنْدِيَّة_بحارالانوار، ج50، ص136

[8] رُوِيَ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ ثَلَاثُونَ مَمْلُوكاً مِنَ الْحَبَشَةِ اشْتُرُوْا لَهُ فَتَكَلَّمَ غُلَامٌ مِنْهُمْ فَكَانَ جَمِيلًا بِكَلَامٍ فَأَجَابَهُ مُوسَى ع بِلُغَتِهِ فَتَعَجَّبَ الْغُلَامُ وَ تَعَجَّبُوا جَمِيعاً وَ ظَنُّوا أَنَّهُ لَا يَفْهَمُ كَلَامَهُمْ فَقَالَ لَهُ مُوسَى إِنِّي لَأَدْفَعُ إِلَيْكَ مَالًا فَادْفَعْ إِلَى كُلٍّ مِنْهُمْ ثَلَاثِينَ دِرْهَماً فَخَرَجُوا وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ لِبَعْضٍ إِنَّهُ أَفْصَحُ مِنَّا بِلُغَاتِنَا وَ هَذِهِ نِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَيْنَا قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ فَلَمَّا خَرَجُوا قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَأَيْتُكَ تُكَلِّمُ هَؤُلَاءِ الْحَبَشِيِّينَ بِلُغَاتِهِمْ قَالَ نَعَمْ قَالَ وَ أَمَرْتَ ذَلِكَ الْغُلَامَ مِنْ بَيْنِهِمْ بِشَيْ‏ءٍ دُونَهُمْ قَالَ نَعَمْ أَمَرْتُهُ أَنْ يَسْتَوْصِيَ بِأَصْحَابِهِ خَيْراً وَ أَنْ يُعْطِيَ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ فِي كُلِّ شَهْرٍ ثَلَاثِينَ دِرْهَماً لِأَنَّهُ لَمَّا تَكَلَّمَ كَانَ أَعْلَمَهُمْ فَإِنَّهُ مِنْ أَبْنَاءِ مُلُوكِهِمْ فَجَعَلْتُهُ عَلَيْهِمْ وَ أَوْصَيْتُهُ بِمَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ وَ هُوَ مَعَ هَذَا غُلَامُ صِدْقٍ ثُمَّ قَالَ لَعَلَّكَ عَجِبْتَ مِنْ كَلَامِي إِيَّاهُمْ بِالْحَبَشَةِ قُلْتُ إِي وَ اللَّهِ قَالَ لَا تَعْجَبْ فَمَا خَفِيَ عَلَيْكَ مِنْ أَمْرِي أَعْجَبُ وَ أَعْجَبُ وَ مَا الَّذِي سَمِعْتَهُ مِنِّي إِلَّا كَطَائِرٍ أَخَذَ بِمِنْقَارِهِ مِنَ الْبَحْرِ قَطْرَةً أَ فَتَرَى هَذَا الَّذِي يَأْخُذُهُ بِمِنْقَارِهِ يَنْقُصُ مِنَ الْبَحْرِ وَ الْإِمَامُ بِمَنْزِلَةِ الْبَحْرِ لَا يَنْفَدُ مَا عِنْدَهُ وَ عَجَائِبُهُ أَكْثَرُ مِنْ عَجَائِبِ الْبَحْر_بحارالانوار (ط - بیروت)، ج ۴۸، ص ۷۰.

[9] قَالَ ابْنُ فَرْقَدٍ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ قَدْ جَاءَهُ غُلَامٌ أَعْجَمِیٌّ بِرِسَالَهٍ فَلَمْ یَزَلْ یَهْذِی وَ لَا یُعَبِّرُهُ حَتَّی ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَا یُظْهِرُهُ فَقَالَ لَهُ تَکَلَّمْ بِأَیِّ لِسَانٍ شِئْتَ سِوَی الْعَرَبِیَّهِ فَإِنَّکَ لَا تُحْسِنُهَا فَإِنِّی أَفْهَمُ بِکَلِمَهِ التُّرْکِیَّهِ فَرَدَّ عَلَیْهِ الْجَوَابَ فَمَضَی الْغُلَامُ مُتَعَجِّباً. بحارالانوار، ج47ص119.



Share
نظر شما