بی شک، راههای شناخت حجج الهی، منحصر نبوده و مواردی همچون معجزه و دیگر مواردی که در این سلسه مقالات بیان خواهد شد جزو راههای شناخت حجتهای الهی میباشد، چه بسا مهمتر از آنچه که برخی مدعیان دروغین آنهارا راه شناخت معرفی کردهاند.
برخی مریدان فرق انحرافی، معجزه را راه شناخت ندانسته اند، لذا در این نوشته به اثبات دلیلیت و طریقیت معجزه خواهیم پرداخت.
اگرچه اتباع این مدعی معجزه را، به عنوان راه شناخت قبول نداشته و ندارند، لیکن در روایات صادره از معصومین علیهم السلام؛ تماما تاکید بر معجزه گشته و آنچه که شکی دروجودش راه نمییابد معجزه میباشد، لذا در این بخش به ذکر روایاتی در باب حجیت و طریقیت معجزه میپردازیم:
«ابو بصیر گفت عرض کردم به حضرت صادق علیه السّلام بچه جهت و علتى خداوند به انبیاء و رسل و شما ائمه معجزه عطا نموده؟! فرمود: براى آن که دلیل بر صدق و راستى گفتار ایشان باشد، و معجزه علامت و نشانهایست که خداوند عطا نمیفرماید مگر به انبیاء و رسل و حجج خود، تا شناخته گردد و تمیز داده شود درستى گفتار راستگو و دروغ دروغگو[1].»
«امام صادق علیه السلام فرمودند: هیچ معجزهای از معجزات انبیاء و اوصیاء نیست، مگر این که خداوند مثل آن را در دست قائم ما ظاهر سازد، تا اتمام حجتی بر دشمنان باشد[2].»
«امیرالمونین علیه السلام فرمودند: از صاحب این امر منحرف نشوید چرا که دچار بد رفتاری خواهید شد. آگاه باشید! کسی که به اعجاز امام هدایتگر تمسک کند و هدایتش را دریابد، گمراه نمیشود[3].»
«امام صادق (علیه السلام) فرمود: همانا مهدی (علیه السلام) شهرها را با ذکر و تکبیر خدا و بدون کشتار فتح میکند، پس این همان معجزه آشکار و نمایان اوست که از توان و طاقت انسانها خارج است[4].»
«امام رضا علیه السّلام فرموده: هر کس در بارۀ أمیر المؤمنین علیه السّلام از مرز عبودیت آن حضرت تجاوز نماید از جملۀ خشم گرفتگان بر آنان و از گمراهان خواهد شد. و خود حضرت أمیر علیه السّلام فرموده: از مرز عبودیت ما تجاوز نکنید، سپس هر چه مىخواهید بگویید، هر چند به غایت آن در حقّ ما نخواهید رسید... آن مرد گفت: اى زادۀ رسول خدا! آنان معتقدند وقتى علىّ از جانب خود معجزاتى را آورد که جز خدا بر آن قادر نیست، اینها همه دلالت مىکند که او معبود و خدا است، و این که میان دیگر مخلوقات محدث عاجز؛ با صفات ایشان ظاهر شده با این کار مردم را دچار اشتباه و تلبیس ساخته و آزموده تا بدو معرفت یابند، و ایمانشان به او از سر اختیار از جانب خودشان باشد. حضرت رضا علیه السّلام فرمود: أوّلین مطلب این که ایشان برکنار و جداى از این مطلب نیستند که فردى همین عقیده را بر ایشان برگردانده و بگوید: وقتى از او (علىّ) فقر و نادارى ظاهر مىشود دلالت مىکند: فردى که این صفات دارد و افراد ضعیف و نیازمند نیز مانند اویند دیگر عمل و کردار او معجزه نمىباشد، پس از همین جا دریابند آن که معجزات را ظاهر ساخته تنها از جانب قادر و توانایى است که هیچ شباهتى به مخلوقین ندارد، نه فعل محدث و پدیدهاى که همانند ضعیفان در صفات ضعف و ناتوانى است[5].»
«سلیمان بن مهران از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که ده خصلت از صفات امام است: عصمت. نص و تصریح. اعلم مردم باشد. پرهیزگارترین آنها. داناترین ایشان بکتاب خدا. به او آشکارا وصیت کرده باشند. داراى اعجاز و دلیل باشد. چشمش میخوابد ولى دلش بیدار است. سایه ندارد. از پشت سر چنان مىبیند که از روبرو مشاهده کند[6].»
«ابن الخشاب میگوید: حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: «خلف صالح» از فرزندان من است و «مهدی» اوست، نامش (محمد) و کنیهاش «ابوالقاسم» است و در آخرالزمان ظهور میکند و نام مادرش صقیل است.» ... کنیهاش ابوالقاسم و دو اسمی است: «خلف» و «محمد»، و همو است که در آخرالزمان ظهور میکند. بالای سرش ابری است که بر وی سایه میافکند و همه جا با او میرود و به زبان فصیح میگوید این است مهدی[7].»
«ابو الجارود زیاد بن منذر گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: «هنگامى که قائم علیه السّلام ظهور کند با پرچم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و انگشترى سلیمان و سنگ و عصاى موسى ظهور خواهد کرد، سپس منادى خود را دستور مىدهد و او ندا در مىدهد که: توجّه کنید هیچ کس از شما هرگز غذا و آشامیدنى و علوفه به همراه برندارد، و یاران او خواهند گفت: حتما او مىخواهد که ما و چهارپایانمان را از گرسنگى و تشنگى هلاک کند، پس او حرکت مىکند و آنان به دنبالش به راه مىافتند، پس نخستین منزلى که در آن فرود مىآیند ضربهاى به سنگ مىزند و خوراک و آشامیدنى و علوفه از آن به بیرون جریان مىیابد، آنان و چهارپایانشان مىخورند و مىآشامند تا این که در نجف بیرون کوفه فرود مىآیند[8].»
در ماجری دیدار سید حسنی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در حدیثی طولانی آمده است: «سید حسنی میگوید: ای پسر رسول خدا (صل الله علیه و آله)! کاری انجام بده تا مشاهده شود. آنچه از شما میخواهیم این است که چوب دستی رسول خدا (صل الله علیه و آله) را به این سنگ سخت بزنید و از خدا بخواهید که در آن چیزی برویاند. البته سید حسنی این درخواست را به این علت انجام میدهد تا یارانش فضل امام مهدی (علیه السلام) را ببینند و از او اطاعت کرده و بیعت کنند. آنگاه مهدى (علیه السلام) عصا را مىگیرد وآنرا بر بالاى سنگ سختى نصب مى کند و آن عصا فورا درخت بزرگى مىشود بطوریکه بر تمام لشکریان حاضر سایه مىافکند، در آنوقت سید حسنى مىگوید: الله اکبر، یابن رسول الله (صل الله علیه و آله) دست خود را دراز کنید تا با شما بیعت کنم، پس سید حسنى، وتمام لشکریان او با آن حضرت بیعت مى نمایند، مگر چهار هزار نفر که قرآنها ئى در گردن دارند وعباهاى پشمینه پوشیدهاند ومعروف به [زیدیه] مى باشند، که این عده از بیعت با حضرت امتناع مىورزند، و مى گویند: این کار جز یک سحر بزرگ چیز دیگرى نیست[9].»
در حدیثی طولانی، زنی به نام حبابه والبیه به دنبال راه شناخت امام گشته و حضرت امیر نیز به او جوابی کامل و تام میدهند: «حبابه والبیه (زنى بوده از والبه که نام موضعى است در یمن) گوید: امیر المؤمنین (علیه السّلام) را در شرطة الخمیس دیدار کردم یک شلاق دو شاخه در دست داشت و با آن فروشندگان جرّى (ماهى بىفلس) و ماهى و زمار را (نوعى از همان مار ماهى) مىزد و به آنها مىفرمود: اى فروشندگان یهودىها ى مسخ شده و جند بنى مروان. فرات بن احنف خدمت آن حضرت ایستاد و عرض کرد: یا امیر المومنین جند بنى مروان چیست؟ گوید: در جواب او فرمود: مردمى بودند که ریشها را مىتراشیدند و سبیلها را تاب مىدادند و مسخ شدند. حبابه گوید: من خوش سخن ترى از آن حضرت ندیدم و به دنبال او رفتم و رفتم تا در پیشخان مسجد نشست، من به آن حضرت گفتم: یا امیرالمؤمنین دلیل امامت چیست؟ یرحمک الله، گوید: به من فرمود: آن سنگریزه را بیاور براى من (و با دست خود به یک سنگریزه اشاره کرد) من آن را براى او آوردم و با خاتم خود مهر بر آن نهاد که نقش بست و به من فرمود: اى حبابه، هر که مُدّعى امامت شد و توانست مثل من این سنگ را مهر کند، بدان که او امام مفترض الطاعه است، امام هر چیز را بخواهد مىداند، گوید: من پى کار خود رفتم تا امیر المؤمنین (علیه السّلام) فوت کرد، آمدم خدمت امام حسن (علیه السّلام) که به جاى امیر المؤمنین (علیه السّلام) نشسته بود و مردم از او سؤال مىکردند، چون مرا دید، فرمود: اى حبابه والبیه، عرض کردم: نعم یا مولاى، فرمود: آنچه همراه دارى بیاور، من آن سنگ را به آن حضرت دادم و مانند امیر المؤمنین با خاتم خود نقش بر آن نهاد. گوید: سپس نزد حسین (علیه السّلام) آمدم و او در مسجد رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) بود، مرا نزد خود خواند و خوش آمد گفت و سپس به من فرمود: دلیل آنچه تو مىخواهى موجود است، نشانۀ امامت را مى خواهى؟ گفتم: آرى اى آقاى من، فرمود: آنچه با خود دارى بیاور، من آن سنگ را به او دادم و برایم مهرى بر آن نهاد، گوید: پس از آن خدمت على بن الحسین (علیهما السّلام) آمدم و تا آن جا پیر شده بودم که رعشه گرفته بودم و 113 سال براى خود مىشمردم، دیدم آن حضرت در رکوع و سجود است و مشغول عباد است و به من توجهى ندارد و من از دریافت نشانۀ امامت ناامید شدم و آن حضرت با انگشت سَبّابَۀ خود به من اشارتى کرد و جوانیم برگشت. گوید: گفتم اى آقاى من از دنیا چه اندازه گذشته و چه ماندهاست؟ فرمود: نسبت به آنچه گذشته، آرى و آنچه مانده است، نه. گوید: سپس به من فرمود: آنچه با خود دارى بیاور، من آن سنگ را به آن حضرت دادم و برایم بر آن مهرى نهاد و سپس نزد امام باقر (علیه السّلام) آمدم و برایم مهرى بر آن نهاد و سپس نزد امام صادق (علیه السّلام) آمدم و بر آن برایم مهرى نهاد و پس از آن نزد امام کاظم (علیه السّلام) آمدم و آن را برایم مهر کرد و سپس نزد امام رضا (علیه السّلام) آمدم و آن را برایم مهر کرد و حبابه والبیه پس از آن نه ماه زنده بود-چنان چه محمد بن هشام گفته است[10].»
این مقدار تنها بخشی از صدها روایتی است که درباره ائمه علیهم السلام و طریقیت معجزه وارد گشته است و برای مطالعه کامل روایاتی که به نقل معجزات معصومین علیهم السلام پرداخته میتوان، کتاب سید هاشم بحرانی (رحمه الله) را مثال زد که به صورت تمام و کمال به ذکر معجزات یکایک معصومین پرداخته است[11].
[1] حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِأَيِّ عِلَّةٍ أَعْطَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَعْطَاكُمُ اَلْمُعْجِزَةَ فَقَالَ لِيَكُونَ دَلِيلاً عَلَى صِدْقِ مَنْ أَتَى بِهِ وَ اَلْمُعْجِزَةُ عَلاَمَةٌ لِلَّهِ لاَ يُعْطِيهَا إِلاَّ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِيُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ اَلصَّادِقِ مِنْ كَذِبِ اَلْكَاذِبِ. علل الشرایع ج۱ ص۱۲۲.
[2] حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَا مِنْ مُعْجِزَةٍ مِنْ مُعْجِزَاتِ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ اَلْأَوْصِيَاءِ إِلاَّ وَ يُظْهِرُ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِثْلَهَا فِي يَدِ قَائِمِنَا لِإِتْمَامِ اَلْحُجَّةِ عَلَى اَلْأَعْدَاءِ. اثبات الهداة ج۵ ص۳۲۸.
[3] وَ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي مَقَامٍ آخَرَ: ... وَ لاَ تَزُولُوا عَنْ صَاحِبِ اَلْأَمْرِ فتذقوا [فَتُذَمُّوا] غِبَّ أَفْعَالِكُمْ؛ أَلاَ فَتَمَسَّكُوا مِنْ إِمَامِ اَلْهُدَى بِمُعْجِزَتِهِ، وَ خُذُوا مَنْ يَهْدِيكُمْ وَ لاَ يُضِلُّكُمْ، فَإِنَّ اَلْعُرْوَةَ اَلْوُثْقَى اَلَّتِي تَفُوتُكُمْ، «إِنَّ اَللّٰهَ مَعَ اَلَّذِينَ اِتَّقَوْا وَ اَلَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» المسترشد ج۱ ص۴۰۳.
[4] أَنَّ الْمَهْدِیَّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) إنَّمَا یَفْتَحُهَا بِالتَّسْبِیحِ وَ التَّکْبِیرِ لِذِی الْجَلَالِ مِنْ غَیْرِ قِتَالٍ فَیَکُونُ ذَلِکَ مِنْ الْمَعَاجِزِ الْجَلِیلَةِ الْخَارِجَةُ عَنْ قُوتِ طَاقَةُ الْبَشَرِیَّةُ. إلزام الناصب، ج2ص237.
[5] وَ رَوَيْنَا أَيْضاً بِالْإِسْنَادِ اَلْمُقَدَّمِ ذِكْرُهُ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْعَسْكَرِيِّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ مَنْ تَجَاوَزَ بِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَلْعُبُودِيَّةَ فَهُوَ مِنَ اَلْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ مِنَ اَلضّٰالِّينَ وَ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: لاَ تَتَجَاوَزُوا بِنَا اَلْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ اَلْغُلُوَّ كَغُلُوِّ اَلنَّصَارَى فَإِنِّي بَرِيءٌ مِنَ اَلْغَالِينَ - فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ صِفْ لَنَا رَبَّكَ فَإِنَّ مَنْ قِبَلَنَا قَدِ اِخْتَلَفُوا عَلَيْنَا فَوَصَفَهُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَحْسَنَ وَصْفٍ وَ مَجَّدَهُ وَ نَزَّهَهُ عَمَّا لاَ يَلِيقُ بِهِ تَعَالَى فَقَالَ اَلرَّجُلُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَإِنَّ مَعِي مَنْ يَنْتَحِلُ مُوَالاَتَكُمْ وَ يَزْعُمُ أَنَّ هَذِهِ كُلَّهَا مِنْ صِفَاتِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنَّهُ هُوَ اَللَّهُ رَبُّ اَلْعَالَمِينَ قَالَ فَلَمَّا سَمِعَهَا اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ اِرْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ وَ تَصَبَّبَ عَرَقاً وَ قَالَ سُبْحٰانَ اَللّٰهِ عَمّٰا يُشْرِكُونَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يَقُولُ اَلْكَافِرُونَ عُلُوّاً كَبِيراً أَ وَ لَيْسَ عَلِيٌّ كَانَ آكِلاً فِي اَلْآكِلِينَ وَ شَارِباً فِي اَلشَّارِبِينَ وَ نَاكِحاً فِي اَلنَّاكِحِينَ وَ مُحْدِثاً فِي اَلْمُحْدِثِينَ وَ كَانَ مَعَ ذَلِكَ مُصَلِّياً خَاضِعاً بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ ذَلِيلاً وَ إِلَيْهِ أَوَّاهاً مُنِيباً أَ فَمَنْ هَذِهِ صِفَتُهُ يَكُونُ إِلَهاً فَإِنْ كَانَ هَذَا إِلَهاً فَلَيْسَ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ وَ هُوَ إِلَهٌ لِمُشَارَكَتِهِ لَهُ فِي هَذِهِ اَلصِّفَاتِ اَلدَّالاَّتِ عَلَى حَدَثِ كُلِّ مَوْصُوفٍ بِهَا فَقَالَ اَلرَّجُلُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ آن هم يَزْعُمُونَ أَنَّ عَلِيّاً لَمَّا أَظْهَرَ مِنْ نَفْسِهِ اَلْمُعْجِزَاتِ اَلَّتِي لاَ يَقْدِرُ عَلَيْهَا غَيْرُ اَللَّهِ دَلَّ عَلَى أَنَّهُ إِلَهٌ وَ لَمَّا ظَهَرَ لَهُمْ بِصِفَاِت اَلْمُحْدَثِينَ اَلْعَاجِزِينَ لَبَّسَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ اِمْتَحَنَهُمْ لِيَعْرِفُوهُ وَ لِيَكُونَ إِيمَانُهُمْ اِخْتِيَاراً مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَقَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوَّلُ مَا هَاهُنَا آن هم لاَ يَنْفَصِلُونَ مِمَّنْ قَلَبَ هَذَا عَلَيْهِمْ فَقَالَ لَمَّا ظَهَرَ مِنْهُ اَلْفَقْرُ وَ اَلْفَاقَةُ دَلَّ عَلَى أَنَّ مَنْ هَذِهِ صِفَاتُهُ وَ شَارَكَهُ فِيهَا اَلضُّعَفَاءُ اَلْمُحْتَاجُونَ لاَ تَكُونُ اَلْمُعْجِزَاتُ فِعْلَهُ فَعُلِمَ بِهَذَا أَنَّ اَلَّذِي أَظْهَرَهُ مِنَ اَلْمُعْجِزَاتِ إِنَّمَا كَانَتْ فِعْلَ اَلْقَادِرِ اَلَّذِي لاَ يُشْبِهُ اَلْمَخْلُوقِينَ لاَ فِعْلَ اَلْمُحْدَثِ اَلْمُشَارِكِ لِلضُّعَفَاءِ فِي صِفَاتِ اَلضَّعْفِ. الاحتجاج ج۲ ص۴۳۸.
[6] اَلْعِجْلِيُّ عَنِ اِبْنِ زَكَرِيَّا اَلْقَطَّانِ عَنِ اِبْنِ حَبِيبٍ عَنِ اِبْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِي مُعَاوِيَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: عَشْرُ خِصَالٍ مِنْ صِفَاتِ اَلْإِمَامِ اَلْعِصْمَةُ وَ اَلنُّصُوصُ وَ أَنْ يَكُونَ أَعْلَمَ اَلنَّاسِ وَ أَتْقَاهُمْ لِلَّهِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِكِتَابِ اَللَّهِ وَ أَنْ يَكُونَ صَاحِبَ اَلْوَصِيَّةِ اَلظَّاهِرَةِ وَ يَكُونَ لَهُ اَلْمُعْجِزُ وَ اَلدَّلِيلُ وَ تَنَامُ عَيْنُهُ وَ لاَ يَنَامُ قَلْبُهُ وَ لاَ يَكُونُ لَهُ فَيْءٌ وَ يَرَى مِنْ خَلْفِهِ كَمَا يَرَى مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ. الخصال ج۲ ص۴۲۸.
[7] وَ حَدَّثَنِي أَبُو اَلْقَاسِمِ طَاهِرُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى اَلْعَلَوِيُّ عَنْ أَبِيهِ هَارُونَ عَنْ أَبِيهِ مُوسَى قَالَ قَالَ سَيِّدِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ: اَلْخَلَفُ اَلصَّالِحُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ اَلْمَهْدِيُّ اِسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ كُنْيَتُهُ أَبُو اَلْقَاسِمِ يَخْرُجُ فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ يُقَالُ لِأُمِّهِ صَقِيلٌ. قَالَ لَنَا أَبُو بَكْرٍ اَلذَّرَّاعُ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى بَلْ أُمُّهُ حَكِيمَةُ وَ فِي رِوَايَةِ ثَالِثَةٍ يُقَالُ لَهَا نَرْجِسُ وَ يُقَالُ بَلْ سَوْسَنُ وَ اَللَّهُ أَعْلَمُ بِذَلِكَ وَ يُكَنَّى بِأَبِي اَلْقَاسِمِ وَ هُوَ ذُو اَلاِسْمَيْنِ خَلَفٌ وَ مُحَمَّدٌ يَظْهَرُ فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ عَلَى رَأْسِهِ غَمَامَةٌ تُظِلُّهُ مِنَ اَلشَّمْسِ تَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَارَ يُنَادَى بِصَوْتٍ فَصِيحٍ هَذَا اَلْمَهْدِيُّ. كشف الغمة ج۲ ص۴۷۵.
[8] أَخْبَرَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ اَلنَّهَاوَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ اَلْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو اَلْجَارُودِ زِيَادُ بْنُ اَلْمُنْذِرِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: إِذَا ظَهَرَ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ظَهَرَ بِرَايَةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ خَاتَمِ سُلَيْمَانَ وَ حَجَرِ مُوسَى وَ عَصَاهُ ثُمَّ يَأْمُرُ مُنَادِيَهُ فَيُنَادِي أَلاَ لاَ يَحْمِلَنَّ رَجُلٌ مِنْكُمْ طَعَاماً وَ لاَ شَرَاباً وَ لاَ عَلَفاً فَيَقُولُ أَصْحَابُهُ إِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَقْتُلَنَا وَ يَقْتُلَ دَوَابَّنَا مِنَ اَلْجُوعِ وَ اَلْعَطَشِ فَيَسِيرُ وَ يَسِيرُونَ مَعَهُ فَأَوَّلُ مَنْزِلٍ يَنْزِلُهُ يَضْرِبُ اَلْحَجَرَ فَيَنْبُعُ مِنْهُ طَعَامٌ وَ شَرَابٌ وَ عَلَفٌ فَيَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ وَ دَوَابَّهُمْ حَتَّى يَنْزِلُوا اَلنَّجَفَ بِظَهْرِ اَلْكُوفَةِ. الغيبة (للنعمانی) ج۱ ص۲۳۸.
[9] فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقُولُ الْحَسَنِیُّ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اقْضِ مَا قَدْ رَأَیْتَهُ، وَ الَّذِی أَسْأَلُکَ أَنْ تَغْرِزَ هِرَاوَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صل الله علیه و آله) فِی هَذَا الْحَجَرِ الصُّلْبِ، وَ تَسْأَلَ اللَّهَ أَنْ یُنْبِتَهَا فِیهِ، وَ لَا یُرِیدُ بِذَلِکَ إِلَّا أَنْ یُرِیَ أَصْحَابَهُ فَضْلَ الْمَهْدِیِّ (علیه السلام) حَتَّى یُطِیعُوهُ وَ یُبَایِعُوهُ، فَیَأْخُذُ الْمَهْدِیُّ (علیه السلام) الْهِرَاوَةَ فَیَغْرِزُهَا فَتَنْبُتُ فَتَعْلُو وَ تُفْرِعُ وَ تُورِقُ حَتَّى تُظِلَّ عَسْکَرَ الْحَسَنِیِ وَ عَسْکَرَ الْمَهْدِیِّ (علیه السلام) فَیَقُولُ الْحَسَنِیُّ: اللَّهُ أَکْبَرُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مُدَّ یَدَکَ حَتَّى أُبَایِعَکَ، فَیُبَایِعُهُ الْحَسَنِیُّ وَ سَائِرُ عَسْکَرِهِ، إِلَّا أَرْبَعَةَ آلَافٍ مِنْ أَصْحَابِ الْمَصَاحِفِ وَ مُسُوحِ الشَّعْرِ الْمَعْرُوفُونَ بِالزَّیْدِیَّةِ- فَإِنَّهُمْ یَقُولُونَ: مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ عَظِیمٌ. الهداية الكبرى ج۱ ص۳۹۲.
[10] عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ اَلْقَاسِمِ اَلْعِجْلِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى اَلْمَعْرُوفِ بِكُرْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خُدَاهِيِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ اَلْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو اَلْخَثْعَمِيِّ عَنْ حَبَابَةَ اَلْوَالِبِيَّةِ قَالَتْ: رَأَيْتُ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي شُرْطَةِ اَلْخَمِيسِ وَ مَعَهُ دِرَّةٌ لَهَا سَبَابَتَانِ يَضْرِبُ بِهَا بَيَّاعِي اَلْجِرِّيِّ وَ اَلْمَارْمَاهِي وَ اَلزِّمَّارِ وَ يَقُولُ لَهُمْ يَا بَيَّاعِي مُسُوخِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ جُنْدِ بَنِي مَرْوَانَ فَقَامَ إِلَيْهِ فُرَاتُ بْنُ أَحْنَفَ فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ مَا جُنْدُ بَنِي مَرْوَانَ قَالَ فَقَالَ لَهُ أَقْوَامٌ حَلَقُوا اَللِّحَى وَ فَتَلُوا اَلشَّوَارِبَ فَمُسِخُوا فَلَمْ أَرَ نَاطِقاً أَحْسَنَ نُطْقاً مِنْهُ ثُمَّ اِتَّبَعْتُهُ فَلَمْ أَزَلْ أَقْفُو أَثَرَهُ حَتَّى قَعَدَ فِي رَحَبَةِ اَلْمَسْجِدِ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا دَلاَلَةُ اَلْإِمَامَةِ يَرْحَمُكَ اَللَّهُ قَالَتْ فَقَالَ اِئْتِينِي بِتِلْكِ اَلْحَصَاةِ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى حَصَاةٍ فَأَتَيْتُهُ بِهَا فَطَبَعَ لِي فِيهَا بِخَاتَمِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا حَبَابَةُ إِذَا اِدَّعَى مُدَّعٍ اَلْإِمَامَةَ فَقَدَرَ أَنْ يَطْبَعَ كَمَا رَأَيْتِ فَاعْلَمِي أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةِ وَ اَلْإِمَامُ لاَ يَعْزُبُ عَنْهُ شَيْءٌ يُرِيدُهُ قَالَتْ ثُمَّ اِنْصَرَفْتُ حَتَّى قُبِضَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَجِئْتُ إِلَى اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ فِي مَجْلِسِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ اَلنَّاسُ يَسْأَلُونَهُ فَقَالَ يَا حَبَابَةُ اَلْوَالِبِيَّةُ فَقُلْتُ نَعَمْ يَا مَوْلاَيَ فَقَالَ هَاتِي مَا مَعَكِ قَالَ فَأَعْطَيْتُهُ فَطَبَعَ فِيهَا كَمَا طَبَعَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَتْ ثُمَّ أَتَيْتُ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَرَّبَ وَ رَحَّبَ ثُمَّ قَالَ لِي إِنَّ فِي اَلدَّلاَلَةِ دَلِيلاً عَلَى مَا تُرِيدِينَ أَ فَتُرِيدِينَ دَلاَلَةَ اَلْإِمَامَةِ فَقُلْتُ نَعَمْ يَا سَيِّدِي فَقَالَ هَاتِي مَا مَعَكِ فَنَاوَلْتُهُ اَلْحَصَاةَ فَطَبَعَ لِي فِيهَا قَالَتْ ثُمَّ أَتَيْتُ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ وَ قَدْ بَلَغَ بِيَ اَلْكِبَرُ إِلَى أَنْ أُرْعِشْتُ وَ أَنَا أَعُدُّ يَوْمَئِذٍ مِائَةً وَ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً فَرَأَيْتُهُ رَاكِعاً وَ سَاجِداً وَ مَشْغُولاً بِالْعِبَادَةِ فَيَئِسْتُ مِنَ اَلدَّلاَلَةِ فَأَوْمَأَ إِلَيَّ بِالسَّبَّابَةِ فَعَادَ إِلَيَّ شَبَابِي قَالَتْ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي كَمْ مَضَى مِنَ اَلدُّنْيَا وَ كَمْ بَقِيَ فَقَالَ أَمَّا مَا مَضَى فَنَعَمْ وَ أَمَّا مَا بَقِيَ فَلاَ قَالَتْ ثُمَّ قَالَ لِي هَاتِي مَا مَعَكِ فَأَعْطَيْتُهُ اَلْحَصَاةَ فَطَبَعَ لِي فِيهَا ثُمَّ أَتَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَطَبَعَ لِي فِيهَا ثُمَّ أَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَطَبَعَ لِي فِيهَا ثُمَّ أَتَيْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَطَبَعَ لِي فِيهَا ثُمَّ أَتَيْتُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَطَبَعَ لِي فِيهَا وَ عَاشَتْ حَبَابَةُ بَعْدَ ذَلِكَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ عَلَى مَا ذَكَرَ مُحَمَّدُ بْنُ هِشَامٍ. الکافي ج۱ ص۳۴۶. كمال الدين ج۲ ص۵۳۶. مدینة معاجز الأئمة ج۴ ص۳۰۴.
[11] کتاب مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر که در 8جلد توسط سید هاشم بحرانی نگاشته شده است.
سید بحرالعلوم